خلاصة:
مرگ به منزلة خواستگاه فلسفه در اندیـشة افلاطـونی ، مبنـای اولیـه در تحقـق قـرارداد اجتماعی در فلسفة هابز، بنیادیترین موضوع موجود انسانی در اندیـشة روسـو، کـردار فلـسفی طـراز اول در اندیـشة کـامو در قالـب خودکـشی و گرانیگـاه شناسـایی اولیـة خدایگانـ بندة هگل ، امروز در سالهای آغازین قرن بیست و یکم به یکی از مهم تـرین موضوعات و معماهای عرصـة سیاسـت جهـانی مبـدل شـده اسـت . ماهیـت عملیـات انتحاری چیست و چرا هنوز بر دامنه آن افزوده می شود؟ در ایـن مقالـه کوشـش شـده است تا با توجه به نظریة التفاتی و قصدمندی اعمال، ضمن نقد باورهای غلط ، با گـذر از نظریة منفعت محور هابزی، مرگ انتحاری را به منزلة یکـی از اطـوار هـستی موجـود انسانی ، در اندیشة هگلی با مبنایی غیرمنفعت محور و ارجشناسانة نفـس مـورد ارزیـابی قرار گیرد. ماهیت عملیات انتحاری قصد شناسایی به منزلة ضرورت آزادی و آگاهی در تاریخ است ، و اصرار بر ماهیت هایی چون فقـر، جنـون و بـی سـوادی بـه منزلـة ریـشة عملیات انتحاری، ساده کردن اصل معما، و نیازمند تجدید نظر است .
ملخص الجهاز:
مرگ به قصد شناسايي : نقدي بر باورهاي غلط در مورد انتحاري ها تاريخ دريافت : ٨٨/٢/٢ دکتر سعيد اسلامي ** تاريخ تأييد نهايي : ٨٨/٧/٥ چکيده مرگ به منزلة خواستگاه فلسفه در انديـشة افلاطـوني ، مبنـاي اوليـه در تحقـق قـرارداد اجتماعي در فلسفة هابز، بنياديترين موضوع موجود انساني در انديـشة روسـو، کـردار فلـسفي طـراز اول در انديـشة کـامو در قالـب خودکـشي و گرانيگـاه شناسـايي اوليـة خدايگانـ بندة هگل ، امروز در سالهاي آغازين قرن بيست و يکم به يکي از مهم تـرين موضوعات و معماهاي عرصـة سياسـت جهـاني مبـدل شـده اسـت .
مرگ به قصد شناسايي به مثابه عملي آزادانه در راسـتاي عقـدة ارزش شناختي نفس ، نشانه اي خدايگاني است ؛ نشانه اي کـه غـرب امـروز از درک آن غافـل مانده است و تنها به اين شرط مي تواند بر اين احساس انزجار و خشم پيروز شود که چيـزي بيش از ايدئولوژي مصرف عرضه مي کند و در احياي حق تعيين سرنوشت به منزلة وسـيله اي براي ظهور تفاوتهاي فرهنگي ، اهتمام جدي به خرج دهد.
مرگ به منزلة انگيزهاي براي خلاقيت فيلسوف استراليايي جوليان يانگ مي گويد زندگي با بيماري نه تنها باعـث شـده کـه بـر روي کارش تمرکز کند و هدفدار باشد، بلکه باعث به وجود آمـدن خلاقيـت هـم در او شده است ؛ به طوريکه در طول سه سال سه کتـاب نوشـته اسـت .
اگر بشر اين چنين از مرگ مي هراسد، به نظر مـي رسـد آن ايـن دليـل اسـت کـه زندگي و نه مرگ براي او مهم ترين چيز است .