ملخص الجهاز:
"با همۀ این مسافرتها لوسیین همیشه دلش بدنبال شهر آتن بوده و هیچ شهری حتی رم با آن عظمت را نمیپسندیده است،از آتن و حوزۀ عقلی روشندلان آنجا خوشش میآمده است بدین جهت انطاکیه را رها میکند و بقصد اقامت در آتن با خانواده و کسوکار خود روانۀ آتن میشود،مدتی در راه بدیدن سایر شهرهای یونان و آسیای صغیر معطل میشود،در این شهرها بملاقات شخصیتهای برجستۀ این دیار و مطالعۀ رسوم و آداب مردم آن میپردازد تا آنکه در حدود سال 165 میلادی بآتن میرسد،و در آنجا رحل اقامت میافکند و بیست سال تمام در آن شهر میماند.
در اینجا از حرفۀ سوفیستی و چرندگوئیهای آن بکلی دست میکشد و بدرس اخلاق عملی که قسمتی از فلسفه است میپردازد و شیوۀ هزل انتقادی را در نوشتن پیش میگیرد،این نوشتههای دلکش که هنوز بنام لوسیین بر روی روزگار مانده است آثار این دوره از زندگانی اوست.
اگر سوفیستهای قدیم در موضوعات بزرگ و عام المنفعه از قبیل فلسفه و سیاست و امثال آن سخن میگفتند،در عصر لوسیین که دیگر یونان مستقل و آزادی وجود نداشت سوفیستها باید بستایش مگس و فوائد پادرد و امثال آن اکتفا میکردند و چون این موضوعها بخودی خود ارزشی نداشت ناچار بلفاظی و عبارتپردازی زور میآوردند تا شنوندگان را گرم کنند.
اگر قصهنویسهای یونان این افسانهها را برای جلب مشتری یا واقعا از فرط سادهلوحی و خوشباوری خود مینوشتهاند،ممکن است،اما در مورد لوسیین مسلما چنین نیست،او در تألیف این رمانها غرضش مسخره کردن و رسوا ساختن مورخان دروغگو و بیبندوبار عصر بوده و خواسته است جامعۀ یونانی آن روز را با خرافتها و عامیگریهای آن نقش کند،چنانکه خود در مقدمۀ«تاریخ واقعی»تصریح میکند، نام تمسخرآمیزی هم که بر کتاب گذاشته بهمین مناسبت است."