خلاصة:
آثار ماندگار عرفانی چه در حوزه شعر و چه در نثر، اغلب، با استفاده از هنرهای بیانی و زبانی و به شیوه ادبیات شکل گرفته است. اشعار و امثال و گفتار و کلمات قصار و تمثیلات و تلمیحات و تعبیرات بسیار جذاب و زیبا و حکایت های بسیار کوتاه و پر معنا از ویژگی های مشترک در ادبیات و عرفان است. صرف نظر از تفاوت در نوع نگرش و سویه نگاه به پدیده ها در ادبیات و عرفان، اساس کنش ها و روش ها در هر دو، اغلب، همسان است و بنیاد بسیاری از متون مهم ادبی و عرفانی را عنصر عاطفه و اندیشه و تخیل تشکیل میدهد. در حوزه زبان نیز بین عرفان و ادبیات اشتراک نظر تقریبی وجود دارد. جلوه های موسیقایی و بنمایه های بلاغی به طور تمام عیار و بسیار طبیعی در آثار منثور عرفانی نیز به کار گرفته شده است. تعریف دکتر شفیعی کدکنی از عرفان، به عنوان نوعی نگرش هنری به جهان، ناشی از این واقعیت ها است.
ملخص الجهاز:
امّا تفاوت عمدۀ نگرش عرفانی با نگرش هنری در آنجا است که در عرفان همۀ توجّهات، معطوف به یک موضوعِ محوریِ مشخص و بینیاز از هر گونه منطق و استدلال برای اثبات است، در حالیکه در ادبیات اینگونه یکسونگریها، میدان پرواز هنرمند و دید و دریافت و اندیشه و نگرش او را با محدودیت مواجه میکنند و آنگونه خردگریزی نیز محصولات هنری را به سوی تهی شدن از منطق و سرشار بودن از سانتیمانتالیسم میکشاند که چندان مقبولیتی ندارد.
راز زیبایی بسیاری از گزارههای عرفانی که در آنها یک موضوع یا اصطلاح عرفانی از تعاریف شناور و بیشماری برخوردار شده است، نیز این است که برای عرضۀ گزارهها از همان سازوکار پرتعمّق عاطفی و تخیلی رایج در شعر و هنر استفاده شده است و نه از تعاریف و توضیحات دقیق و بیانعطاف و خشک علمی.
» (جامی، 1336: 265؛ قزوینی،139:1366) و اسبي نيز كه اِنّا لِلّه صاحب خود را تكرار میکند، (همان، ص 119) و گفتگوي بايزيد با سگ، (عطّار، 1905، ج1: 145) همه بدون ترديد ناشی از نگرش صوفيانه است و این مشایخ صدای حیوانات یا زبان حال آنها را بازگو میکنند.
» (افلاکی، 1362، ج 1: 439 ـ 440) این حکایت منسوب به سیف الدّین باخرزی نیز ـ که در اصل در بارۀ یک واعظ غزنوی به نام عبدالسّلام نقل شده است ـ به رغم لطیفهوار بودن، از همان روحیۀ عادتشکنانه حکایت دارد.