خلاصة:
در شماره هفدهم مجله «مطالعات تاریخ اسلام» ، مقاله ای تحت عنوان «بررسی مناسبات متوکل خلیفه عباسی با علویان» چاپ شد. این مقاله برخی از انگاره های مشهور تاریخی را زیرسوال برد. ناصبی بودن متوکل، علوی ستیزی، تخریب و شخم زدن مرقد امام حسین?، قتل ناصبیانه ابن سکیت، توهین، تمسخر و جسارت به امیرمومنان علی? و برخی اقدامات دیگر وی، از جمله مواردی هستند که از سوی نگارندگان مورد تردید قرار گرفتند. فرضیه پژوهش حاضر بر این است که که مقاله یادشده به دلیل داشتن خطاهای بسیار، به ویژه در حوزه روش شناسی، تحلیل و نحوه برخورد با منابع و گزارش های تاریخی و نوع نگاه غیرعالمانه نویسندگان به تاریخ اسلام، دچار نتیجه گیری های اشتباه شده اند. بنابراین، به منظور داوری علمی، مقاله یادشده مورد نقد قرار گرفت و ناصبی بودن متوکل و وقوع جنایات ذکرشده، بار دیگر با نگاهی دقیق تر به اثبات رسید.
ملخص الجهاز:
رابعا نویسنده در این بحث هم دست به گزینش زده و تنها به گزارشهای مقاتل الطالبیین اکتفا کرده است؛ درحالیکه برخوردهای متوکل با سادات و علویان در منابع متقدم پراکنده و فراوان است که برخی از آنها ذکر شد و در اینجا نیز به چند نمونة دیگر اشاره میکنیم: ـ غصب یا رد فدک به علویان در طول تاریخ اسلام، همواره میتواند شاخص روشنی برای علویستیزی یا علویدوستی محسوب شود.
ازسویدیگر، متوکل دست به چنین کاری بزند کاملا طبیعی است و زمینهها و انگیزههای کافی برای این کار وجود دارد؛ چراکه منابع بهوضوح نشان میدهند کربلا و مرقد مطهر امام حسین ، بهویژه در زمان متوکل، پایگاه و میعادگاه شیعیان و نقطة آغاز بسیاری از احساسات و نهضتهای ضدحکومتی آنان شده بود و خواهناخواه بهنحوی کارکردهایی مانند فریضة سیاسی حج یافته بود که اکنون تحت کنترل حکومت، از کارکرد اصلی خود منحرف شده است.
ناصبی بودن عمربن فرج را به این دلیل انکار میکند که او از گماشتگان واثق بود و بهتبع او با متوکل دشمنی میکرد و نیز برادرش محمدبن فرج از شیعیان و یاران خاص امام هادی بوده است.
شاهد اینکه یوسف نیز ـ که او هم ابنسکیت است ـ در دربار و از ندیمان معتضد عباسی و همچنین اهل علم و روایت بوده است و لذا روایتش از مؤید ممکن است؛ ثالثا حتی اگر مرگ در زمان متوکل هم واقعیت نداشته باشد، باز مدعا و فرضیة نویسنده اثبات نمیشود؛ چراکه وقتی ابنسکیت زنده است، منتصر نمیتواند در باب نحوة قتل او داستانسازی کند.