ملخص الجهاز:
"این مقدمه چنین نتیجه میدهد که قلعهء از قلاع ملاحده محسوب میشود بااینکه غالب معاقل استوار و سقناقهای سخت ممالک ایران در تصرف ملوک و محتشمان اسمعیلیه بوده است و در عهد سلطان سنجر سلجوقی که از چهار صد و هشتاد و پنج الی حدود پانصد و پنجاه پادشاه بود چون شهر نوش ملک رویان و طبرستان وفات یافت اهالی این سامان بر امیر نماور گرد آمده بیعتش نمودند و ابواب ذخایر را برویش گشودند،او را بسلطنت بر داشتند و افسر عزت بر فرقش گذاشتند و اگرچه امیر نماور از امرا بود و از تخمهء استنداریان که سلسلهء سلطنت است شمرده نمیشد لکن بواسطهء وصلتی که بااین خاندان عظیم- الشان داشت خود را در سلطنت رویان ذی حق دانسته بدین کار پرداخت و چند روزی خویش را نام آور ساخت.
چون سلطان ابو سعید مغول فوت شد امیر مسعود سر بدار بعد از فتوح خراسان در هجدهم ذی القعدة الحرام سنه 743 با قشونی جرار و لشکری کرار وارد آمل شد و در آنجا تاب مقاومت نیاورد از آنکه امراء ملوک مازندران و گیلان با یکدیگر طریقهء و داد ورویهء اتحاد داشتند و خارج را بر خود بحالت تسلط نمیگذاشتند،امیر مسعود مصمم شد که بسمت کوهستان فرار نماید،زمانیکه بقریهء یاسمین کلاته رسید امرای مازندران اطراف او را گرفته و او را مغلوبا و منکوبا تا بپای قلعهء نور راندند و از کشته پشتهها ساختند چنانکه صاحب تاریخ طبرستان مخمد بن حسن اسفندیار که تاریخش قبل ار تاریخ سید ظهیرالدین است مینویسد کمتر کودکی امیری را اسیر میکرد وضعیت تر پسری جهان پهلوانی دستگیر میساخت."