خلاصة:
جز اندک متون ساده و روشنی که گویی معانی آشکاری دارند، به میزانی که متون حاوی معانی یا لایه های متعدد می شوند، فهم و ادراکشان نیازمند تلاش جدی تری است. متون مقدس از این حیث بیش از متون دیگر نیازمند تفسیر هستند. تفسیر، در اینجا، به معنای تلاش برای پرده گشایی از متون و دریافت معنا، یا معانی، آنها است. این کار، افزون بر الزامات خاص فنی و صوری و توجه به اصول زبانی و ساختاری در فهم متن، نیازمند کوششی اخلاقی است. اخلاق تفسیر بیانگر هنجارها یا منش هایی است که رعایت یا داشتن آنها مایه اطمینان خاطری می شود که ما به معنای متن وقوف پیدا کنیم. رعایت اخلاق تفسیر می تواند ما را به سمت آرمان تفسیر کامل و مطابق با واقع هدایت کند، بی آنکه لزوما ما را به طور مطلق بدان برساند. اخلاق تفسیر مستلزم آن است که مفسر خود را بشناسد و صادقانه بکوشد در پی دریافت معنای متون مقدس باشد نه تحمیل مقصود خود بر متن یا بی توجهی به مفروضات شخصی یا زمانه خویش. در این نوشته، پس از بیان سه فرض اساسی در تفسیر، برخی هنجارها و منش های اخلاقی که لازمه تفسیر درست هستند، مانند جدیت در فهم، توجه به لایه های متن، همدلی با ماتن، توجه به بستر متن، داشتن معیار یکسان، تواضع معرفتی، توجه به سنت تفسیری و احترام به آرای مفسران، و توجه به دیدگاه های بدیل، همواره با برخی نمونه ها، بیان می شود.
ملخص الجهاز:
اخلاق تفسیر مستلزم آن است که مفسر خود را بشناسد و صادقانه بکوشد در پی دریافت معنای متون مقدّس باشد نه تحمیل مقصود خود بر متن یا بیتوجهی به مفروضات شخصی یا زمانه خویش.
حتی اگر باور داشته باشیم که برخی متون مقدّس صرفاً برای خواندهشدن یا تلاوت پدید آمدهاند و قرار بر تفسیر آنها نیست، باز بخشهایی از چنین متنهایی، مانند دستورهای عبادی یا اخلاقی یا تعارضهای ظاهری بین اجزای آنها، نیازمند عمل است و عمل نیز نیازمند برداشت درست و ادراک مقصود متن.
افزون بر آن، نهتنها مفسران متون مقدّس فعالانه در فهم تفسیری خود دخالت میکنند و به آن شکل میدهند، حتی بررسی ترجمههای متون مقدّس نشان میدهد چگونه مترجمان، که اصولاً باید بیشترین التزام و پایبندی را به نص و ترجمه آن داشته باشند، نیز ترجمههایی به دست میدهند که بیشتر حالت تفسیری دارد و بازگوی نظر شخصی آنها است تا ترجمان وفادارانه متن مقدّس (اسلامی اردکانی، 1383؛ همو، 1390 ب).
حال با توجه به ضرورت و مفروضات اساسی تفسیر، این مسئله پیش میآید که چگونه مفسر علائق و حضور و دخالت خود را در فهم متن محدود یا به نحوی موجه کند تا تفسیر او کمترین اشکالات روششناختی و معناشناختی را داشته باشد.
مثلاً اگر کسی معتقد است آیات مربوط به خلقت آدم (ع) را باید استعاری و نمادین تفسیر کرد، لازم است همواره این منطق را در همه جای متن اعمال کند و حتی درباره دیگر متون مقدّس هم به کار گیرد.