خلاصة:
این مقاله در پی تبیین و سنجش و ارزیابی نظریه شهودگرایی اخلاقی در مورد توجیه گزارههای اخلاقی میباشد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در ابتدا به تبیین مفهوم توجیه با استفاده از دیدگاههای وظیفهگرایانه و ناوظیفهگرایانه و بررسی عوامل، ساختار، انواع و منابع توجیه براساس نظریات فومرتون و والتر پرداخته است. سعی شده است بین توجیه فلسفی و سایر توجیهات متعارف اخلاقی در بین مردم تمایزی ایجاد شود و از آنجائیکه در بین دیدگاههای مختلف اخلاقی، شناختگرایان و واقعگراها قائل به توجیهپذیر بودن گزارههای اخلاقی میباشند به همین مناسبت در یک بحث اجمالی خطوط قرمز این نظریات با دیدگاههای مقابل به دقت شفافسازی شده است. و در پایان شهودگرایی اخلاقی را که جزء مهمترین و پرطرفدارترین نظریات توجیهی در این عرصه میباشد مورد بررسی قرار داده شده و نکات ضعف و قوت این نظریه در توجیه گزارههای اخلاقی نسبت به انواع مختلف توجیه بیان شده است.
ملخص الجهاز:
یا اگر باور داشته باشیم که مجازات مرگ غیراخلاقی است؛ آیا این نظر و دیدگاه ما موجه است؟ یا اینکه نظر سایر مردم چگونه در مقابل نظر ما موجه میباشد؟ آیا اصلا کسی میداند که علت غیراخلاقی بودن مجازات مرگ چیست؟ چنین سوالاتی زمانی بروز میکند که در مورد یک مسئله اختلافنظر وجود دارد.
به خاطر همین دلایل ذکر شده است که صرف یک شهود اخلاقی باعث موجه بودن گزارهها و احکام اخلاقی نمیشود، شخص باید بتواند از این گزارهها دفاع کند، پس نیاز به توجیه دارد.
بنیادگرایان در معرفتشناسی میگویند که برخی از مردم میتوانند در داشتن برخی ادعاها موجه باشند حتی اگر نتوانند چنین باورهایی را توجیه یا اینکه اصلا این باورها را از سایر باورهایی که به آنها اعتقاد دارند استنباط نکرده باشند (Edmund,1963:74).
در برخی از دیدگاههای شهودگرا که ذکر شد شخص در صورتی در داشتن ادعا و باوری موجه خواهد بود که توانایی داشته باشد که این ادعا را از سایر باورها استنباط کند، اگرچه در واقع چنین نکرده است.
بنابراین در باورهای اخلاقی که بدون استنباط غیرموجه هستند و یا توجیه آنها بستگی به توانایی استنباط از سایر باورها داشته باشد، اگر چنین کاری نتوانیم بکنیم باعث دست برداشتن از شهودگرایی میشود.
تنها راه برای شهودگرای اخلاقی برای اینکه یک شهودگرا باقی بماند این است که اصرار داشته باشد که برخی باورهای اخلاقی موجه هستند حتی بدون هیچ وابستگی به توانایی استنباط آنها از سایر باورها.
بنابراین در اینجا میتواند توجیه ابزاری وجود داشته باشد نه فقط برای باورهای اخلاقی بلکه برای این باور که یک باور اخلاقی حتی به صورت غیراستنباطی هم موجه است.