ملخص الجهاز:
"اکنون نثار تو باد این غزلهای جاری غلامحسین عمرانی برای چشمانش شب پردهای از حیای چشمش دلدادههای های چشمش ابری که میان خانهام بود بگریسته پا به پای چشمش تفسیر لطیف مهربانی دیباچه یک هجای چشمش منظومه نور در نگاهش جغرافی استوای چشمش گل بود و ستاره بود و دل بود در کوچه انتهای چشمش عشق آمد و یک نظر مرا برد وه تا به کجا کجای چشمش دریایی چشم خویشم اینک بییاری ناخدای چشمش من ماندم و صد کرشمه حسرت دل ماند و بهانههای چشمش مجتبی طهمورثی خواب در باران میزنم با شتاب در باران مرکبم را رکاب در باران در شب تلخ گریه میجویم عشق خود را در آب در باران آرزوهای رنگ باخته است خندههای حباب در باران به دعایی گشودهام دل را که شود مستجاب در باران کاش میشد دوباره بر پا دید خیمه ماهتاب در باران ای خوشا در شبان تنهایی خواب در ابر خواب در باران ایرج قنبری سه شعر تازه از ضیاء الدین ترابی (به تصویر صفحه مراجعه شود) ضیاء الدین ترابی در سال 2231 در شهر زنجان متولد شد."