خلاصة:
برنامههای درسی، بستر شکل گیری مهمترین فرایند نظام آموزش دانشگاهی، یعنی یادگیری است. آموزش، پژوهش و عرضه ی خدمات تخصصی توسط موسسات آموزش عالی تا حدود زیادی به پویایی برنامههای درسی وابسته هستند. برنامههای درسی موجود در نظام دانشگاهی، به تربیت دانش آموختگان ماهر«که پس از فارغ التحصیل شدن بتوانند متناسب با نیازها و ضرورت های جامعه جذب بازارکار شوند»تجهیز نشده اند. از این رو پژوهش حاضر درصدد بررسی علل شکاف میان برنامه درسی قصد شده وکسب شده(موجود) می باشد. بنابراین نوع پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر اجرا، پدیدارشناسانه بود. جامعه آماری پژوهش شامل متخصصان حوزه برنامه درسی و آموزش عالی بودند که با توجه به ماهیت پژوهش، حدود هشت نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری، روش غیر تصادفی هدفمند بود. ابزار پژوهش شامل مصاحبه ساختار یافته با چهار سئوال باز پاسخ بود. یافته های حاصل از مصاحبه نشان داد عدم تخصص افراد درتدوین برنامه درسی، کمبود منابع (انسانی، فنی، مادی)، عدم اعتقاد تربیتی راسخ اعضای هیأت علمی دانشگاه ها نسبت به نقش برنامه درسی، عدم آشنایی با کاربردهای برنامه درسی در محیط زندگی و کاری، عدم وضوح و شفافیت اهداف، عدم درک وفهم اهداف، عدم برانگیزانندگی محتوای برنامه درسی ، عدم آموزش صحیح استادان در خصوص اهمیت اجرای صحیح برنامه های درسی، نبود نظارت وارزشیابی استاندارد از سوی مدیران دانشگاهی، عدم وجود امکانات کافی برای برخی دروس کارگاهی و آزمایشگاهی، نبود نظام صحیح ارزشیابی عملکرد استادان، انتصاب افراد غیر متخصص در پست های مدیریتی مربوط به حوزه آموزش، آرمانی دور از دسترس بودن برخی از برنامه های درسی و عدم تطابق آنها با واقعیت های موجود وملموس در جامعه و دانشگاه وعدم شور وشوق ورغبت دانشجویان جهت کسب برنامه درسی قصد شده از مهمترین دلایل شکاف بین برنامه درسی قصد شده و کسب شده می باشد.
ملخص الجهاز:
The findings of theinterview showed that lack of expertise in the curriculum, مادي)، عدم اعتقاد تربيتي راسخ اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها نسبت به ,human, technical, material( resources(lack of نقش برنامه درسي، عدم آشنايي با کاربردهاي برنامه درسي در محيط unwillingness of faculty members, lack of familiarityزندگي و کاري، عدم وضوح و شفافيت اهداف ، عدم درک وفهم اهداف ، عدم ,with curriculum applications, incomprehensible goalslack of enthusiasm for the content of the program, the برانگيزانندگي محتواي برنامه درسي ، عدم آموزش صحيح استادان در lack of proper training of professors about the importanceخصوص اهميت اجراي صحيح برنامه هاي درسي، نبود نظارت وارزشيابي of the correct implementation of curriculum, lack ofsupervision by academic directors, lack of sufficient استاندارد از سوي مديران دانشگاهي، عدم وجود امکانات کافي براي برخي facilities for some laboratory courses, lack of a properدروس کارگاهي و آزمايشگاهي، نبود نظام صحيح ارزشيابي عملکرد استادان ، system of assessing the performance of professors, theانتصاب افراد غير متخصص در پست هاي مديريتي مربوط به حوزه آموزش ، appointment of non-specialists in management positionsrelated to the field of education, ideality of some آرماني دور از دسترس بودن برخي از برنامه هاي درسي و عدم تطابق آنها با curriculum and their mismatch with the realities in theواقعيت هاي موجود وملموس در جامعه و دانشگاه وعدم شور وشوق ورغبت community and university and the lack of motivation inدانشجويان جهت کسب برنامه درسي قصد شده از مهمترين دلايل شکاف students to obtain the intended curriculum are of the mostsignificant reasons for the gap between the intended and بين برنامه درسي قصد شده و کسب شده مي باشد.
فرايندهاي در حال رشد جهاني شدن و آزاد شدن و فناوري هاي اطلاعات و ارتباطات سبب شده است که دانشگاه ها به عنوان نهادهاي تفکر و معنا، از قيمومت دولت ها بيرون بيايند و با جامعه و جهان اجتماعي ارتباط داشته باشند اما در ايران اين در حالي است که چون مديريت دانشگاه ها و فضاي کاري آنها تحت تأثير شرايط و وضعيت کلان کشور است کيفيت برنامه هاي درسي مطلوب ويا همان قصد شده در نظام آموزش عالي ايران دچار خدشه شده است و ايده آل مورد نظر جامعه و حکومت نشان ميدهد که شکاف عظيمي بين "آنچه هست " و "آنچه بايد باشد" وجود دارد.