خلاصة:
پژوهش حاضر که به تبیین اشارات عرفانی حافظ با توجه به تفکرات اسلامی علل خصوص نهجالبلاغه پرداخته است. به صورت توصیفی- تحلیلی و کتابخانهای با استفاده از فیشبرداری منابع مختلف و همچنین برداشتهای نگارنده تدوین گردیده است. برخی از غزلیات عرفانی حافظ که در این پژوهش آمده حاکی از آن است که روح آدمی در قفس تن اسیر شده و با آزادی به سوی ملکوت و منبع اصلی خویش عروج خواهد کرد و دنیای مادی را مانعی برای رسیدن روح به معنویات و سیر در ملکوت میداند. همچنین خطب نهجالبلاغه و آیات قرآن کریم، فرایند بازگشتپذیری روح به مبدأ الهی را با دلایلی عقلیتر و بیانی قابل ادراک برای هر خوانندهای به تصویر میکشد و حافظ که پرورش یافته مکتب قرآن است متأثر از این آموزههای معرفتی و با بیانی دلنشین این فراق و سرگشتگی روح را از منزل ازلی یادآوری نموده است.
This paper tries to explain the mystical allusions in Hafizs sonnets according to Islamic thoughts, exclusively in NahjulBalaghah, in descriptive analytical method and use of index cards in library searching, out of various source books, as well as the personal implication of the writer. Some of Hafizs sonnets taken into account in this paper relate that the spirit of humankind is captured in the cage of body, and of liberated, it will ascend to its authentic source with this idea that the material world is a barrier for itself to get into the world of spirituality and the divinity. In addition, with reference to NahjulBalaghah and verses of the Quran, the sonnets draw a picture of the process in which the spirit returns to its divine source with a more rational and intelligible explanation to the reader; moreover, grown out of the Quranic school and affected by its cognitive teachings, Hafiz reminds the reader of the detachment of soul from its everlasting source by a very heartfelt narration.
ملخص الجهاز:
». (سید رضی، 1381: خ 193) انسان متقی اگر در عالم مادی به سر میبرد، برای این است که خدا چنین مقدر فرمود و اجل معینی برای همراهی روح با بدن قرار داده است.
نشان سلامتی دل به ادای حق هر یک از اطوار آن است که به ترتیب عبارتنداز: صدر، معدن اسلام یا کفر؛ قلب، معدن ایمان و عقل؛ شغاف، معدن عشق و محبت خلق؛ فؤاد، معدن مشاهده؛ حبهالقلب، معدن محبت حق، که مختص خواص است؛ سویدا، معدن مکاشفات و علوم لدنی، مهجهالقلب، معدن تجلیات صفات الهی (نجمالدین رازی، 1389: 185-184) این اطوار در درون هم منطوی هستند و اگر سالکی، تحت تربیت شیخی کامل قرار بگیرد و از اوامر شرع تخطی ننماید و شرط عبودیت هر طور یرادر جایگاه خود مراعات کند و تنها به خدا توجه نماید و تنها او را بطلبد، سرانجام به طور هفتم- که معدن ظهور انوار تجلیهای صفات الوهیت است و معرفت حقیقی در آن روی مینماید- دست خواهد یافت و درجة ایمانش قویتر میگردد «نقطه ملاقات انسان با خداست».