خلاصة:
اساس جهانبینی و محوریترین مفهوم در نزد فرقۀ حروفیّه این است که انسان میتواند مظهر و صورت مجسّم خداوند باشد. تلاش حروفیّه و کلّ عرفان سیّدعمادالدّین نسیمی به عنوان مبارزترین، داناترین و موفّقترین متفکّر و شاعر این فرقه مبتنی بر یک رکن اساسی است آن انسان و شناخت نیروهای خلّاق اوست. جایگاه انسان در نزد نسیمی بسیار رفیع است؛ خدا یا هیچچیز دیگر را نمیتوان شناخت مگر از طریق انسان.در این نوشتار با آوردن نمونههایی در قالب عناوین: اسم اعظم، عالم صغیر، قرآن مجسّم و سبعالمثانی، لوح محفوظ، کتابالله ناطق، گنج مخفی، کن فکان، ذات اشیا، اسم و مسمّا، نفس رحمانی، شاهد زیبا، اناالحق نسیمی و...به تبین اندیشههای انسانشناسی سیّدعمادالدّین نسیمی یکی از شگفتانگیزترین چهرههای ادبی سرزمینمان پرداخته شده است.
One of the most important views put forward by Hurufieh sect is that man can be the symbol of God. They have tried to analyze man in all its facets, and Nasimi as a brave poet has done the same. Nothing can be found in his works to be irrelevant to man's creativity and investigation. The aim of this paper is to familiarize readers with human related studies of his works.
ملخص الجهاز:
انسان از ديدگاه سيد عمادالدين نسيمي علي رمضاني١- مريم محمدزاده - رسول عبادي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد اهر، استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي، اهر، ايران چکيده : اساس جهان بيني و محوري ترين مفهوم در نزد فرقۀ حروفيه اين است که انسـان مـي توانـد مظهر و صورت مجسم خداوند باشد.
(همـان : ٩٨- ٩٩) امـا در نهايـت مقصود از «کن » خود ما هستيم : منم سياره گردون ،منم شش حرف کاف و نون چرا از سير خود يکـدم مـن سـياره بنشـينم (همان : ٢٣٧) که قبل از پيوستن کاف با نون وجود داشته ايم : روزي کــــــه بـــــــراي آفـرينــــــــش پيـــــوسته نبــــــود کـــــاف بــا نـــــون مــــــاييم در ايـــن زمـــــــانه مــــاييم در عــــالم بـــي چـــــرا و بـي چـــون مـــــاييم کـــــه بـــــوده ايــم و هســـتيم بــــر حســــن جمــــال خــــويش مفتــون (همان : ٣٤٠) و چهره انسان به ويژه هفت آيت جمالش مفتاح اين رموز است : تنــزيـــل و کتــــاب و صـــــورت او تفسيـــــر حقــــــايق جهــــان شــد هفــت آيـــت مصــــحف جمــــالش مفتــــاح رمــــوز کـــن فکـــان شـد (همان : ٣٣٩) ذات اشيا در باور فرقۀ حروفيه ، تمام اشيا از ٣٢ حرف الفباي فارسـي و ٢٨ حـرف عربـي بـه وجـود آمده اند و حروف مقدم بر اشيا و در درون اشيا به عنوان آفرينندة آنها جاري هستند: گــر کنــد حـــق ســي و دو ز اشــيا بـــه در حــــق نبـــــيند هــــيچ از اشــــيا اثــــر (هوارت ، ١٣٢٧: ٧٨) به همين خاطر اگر دو شي ء را بر هم زنيم از برخورد آنها صداي سازندة آنها شنيده مي شود که خارج از حروفات فارسي و عربي نيستند: گـــر زنــــي دو چيــــز را بــــر يکدگــــر آيـــد از وي صـــوتي و حرفـــي بـــه در (همان : ٧٨) و آن صدا، کلام خدايي و مقدس است ، پس اشيا نيز مانند انسان ها در ذات خود ناطق اند و اگر گوش شنوايي باشد صداي آن ها را مي شنود: اشــيا همـــه نــاطـــق اســت و گـــــويا ليـــــکن بـــــه زبـــــان بــــي زبــــاني (نسيمي، ١٣٧٢: ٣٣٨) به علت جاري شدن اين حروفات از زبان حق تعالي ، اشـيا هـم مقدسـند.