خلاصة:
میمسیس (محاکات) یکی از دیرینهترین نظریههای هنری است که پیشینهاش به پیش از افلاطون هم میرسد. در عین حال از جمله نظریاتی است که قرائتهای گوناگونی از آن مطرح شده است. در این مقاله، نظریه سه تن از فیلسوفان که در سه قلمرو متفاوت فکری اثرگذار بودهاند، بررسی میشود: افلاطون، ابنسینا و آکویناس. افلاطون در یونان، ابنسینا در قلمرو اسلام و آکویناس در قرون وسطای مسیحی، جزء مهمترین شخصیتهای فلسفی بودهاند و هر کدام از ایشان مکتبی را به خود اختصاص داده است. در این جستار بر آنیم تا قرائت هر کدام از آنان را با تحلیل نگرش ایشان در رویکرد تطبیقی، بررسی کنیم و تمایز آن را با قرائتهای متناظر دریابیم. ازآنجاکه زیست فکری آنان یکسان نیست، قرائت آنان از میمسیس نیز مشابهت ندارد. افلاطون بر پایه معرفتشناسی مُثلمحور، ابنسینا بر پایه معرفت ناظر بر ارسطو و آکویناس به جهت دیدگاه ویژهاش درباره میمسیس قرائتهای خاصی ارائه دادهاند.