خلاصة:
هدف پژوهش حاضر بررسی چگونگی تأثیرگذاری سفرهای چهارگانهی عرفانی در تحلیل و تبیین اندیشهی سیاسی اسلام بوده و اندیشهی سیاسی را از نظر ملاصدرا با رویکرد عرفانی و با نگاه به «اسفار اربعه» بررسی کرده است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، ضمن توصیف اسفار اربعه، دستاوردهای عقلی-شهودی هر یک از سفرها در اندیشهی سیاسی اسلام به بحث میگذارد . یافتهها بیانگر آن استکه اسفار اربعهی عرفانی میتواند اولاً، مبنایی برای تعیین هدف سیاست، ویژگیهای حاکمان و نحوهی مدیریت سیاسی از نظر اسلام قرار گیرد؛ ثانیاً، چیستی قانون حاکم در جامعهی اسلامی و کیستی رئیس جامعه را تبیین و توصیف کند؛ و ثالثاً، وظایف حاکمان و مردم بهعنوان دو رکن اساسی سیاست در نظام سیاسی اسلام را تبیین نماید.
ملخص الجهاز:
یافتهها بیانگر آن استکه اسفار اربعهی عرفانی میتواند اولاً، مبنایی برای تعیین هدف سیاست، ویژگیهای حاکمان و نحوهی مدیریت سیاسی از نظر اسلام قرار گیرد؛ ثانیاً، چیستی قانون حاکم در جامعهی اسلامی و کیستی رئیس جامعه را تبیین و توصیف کند؛ و ثالثاً، وظایف حاکمان و مردم بهعنوان دو رکن اساسی سیاست در نظام سیاسی اسلام را تبیین نماید.
مثلاً گفته شده اگرچه سفر چهارم در کلام ملاصدرا در ابتدای کتاب اسفار آمده است، اما وی نتوانسته است در فلسفهی سیاسی خود آن را تبیین کند (طباطبایی، 1383: 342).
بهعنوان نمونه، لکزايي در مقالهی "سیاست متعالیه و دولت هادی در اندیشهی صدرالمتألهین" به اسفار اربعه بهعنوان تکیهگاه معنویت سیاسی در حکمت متعالیه اشارهی کوتاهی کرده است (لکزایی، 1387: 53-83).
اسمحسيني در مقالهی "تحولگرایی عرفان و سیاست در حکمت متعالیه" با پیشکشیدن بحث انسان کامل، از اسفار اربعه بهعنوان راه رسیدن به مقام انسان کامل سخن رانده و به ولایت و خلافت بهعنوان دو شاخصهی مهم در تبیین ابعاد انسان کامل اشاره نموده است (اسمحسینی، 1387: 187-205).
خادمي نیز در مقالهی "سیاست قدسی در حکمت متعالی"، به بحث حول اسفار اربعهی انسان کامل و سلوک سیاسی امت به زعامت تکوینی امام امت پرداخته و به رهآورد سفر چهارم که بازگشت انسان کامل بهسوی مردم برای هدایت آنهاست بسنده کرده است (خادمی، 1393: 51-76).
بنابراین، "امام" و "شریعت" دو عنصر اساسی در اندیشهی سیاسی اسلام است و اسفار اربعهی عرفانی نیز بر این دو عنصر استوار گردیده است.
Relation between Religion and Politics In a comparative study of the Opinions of Mulla Sadra and Hegel Mohsen Jabbarnejad1, Sharif Lakzaei2 1.