خلاصة:
این جستار، الگوهای ساختاری تیپ احمقان/ابلهان را در قصههای عامیانۀ طنزآمیز ایرانی سنخشناسی و بررسی میکند. از میان قصههای عامیانه، تیپ احمقان، از جمله تیپهای مهم در میان قصههای شوخی است که آرنه، تامپسون، مارزولف، و آتر گرد آورده و از 1200 تا 1999 دستهبندی کردهاند. این تیپ قصهها، ویژگیهای ساختاری و سنخی خاص خود را دارند. برای نیل به این ویژگیها، پیکرۀ دادگانی از کتاب مارزولف (1377) انتخاب، و تیپ هر قصه بر اساس نقش معرف کنش و کنش موجد نقش در قالب سه کارکرد ویژه/خویشکاری سنخشناسی و بررسی و تحلیل شد و الگوهای ساختاری آنها استخراج گشت. بر این اساس، تیپ ابلهان، واحد خودبنیادی تعریف شد که در آن کارکرد ویژۀ ابلهان از همنشینی نقش و کنش حاصل میآید بدین معنا که کنشهای تیپ احمق معرف نقش ابلهانۀ او در قصهها، و متقابلاً، منبعث از نقش ابلهانه اوست که از مجموعه کنشهای ابلهانه حاصل میآید. همچنین، دو الگوی ساختاری احمق در مقام کارگزار (با خود و دیگری) و کارپذیر (با خود و دیگری) در قصهها شناسایی شد. از جمله مهمترین یافتهها یکی این است که قصههای ابلهان واحدهای خودبنیادی هستند که می توان آنها را بر اساس نقش معرف کنش و کنش معرف طنز دستهبندی و تحلیل کرد.