خلاصة:
فیلسوفان اسلامی با رهیافت اجتماعی به اثبات ضرورت وحی پرداختهاند. علامه طباطبایی نیز در این زمینه، با تأثیرپذیری از فیلسوفان پیش از خود با نوآوری و افزون مقدماتی به تبیین نوینی از برهان بر «ضرورت نیاز به وحی» پرداخته است. ایشان در برخی از مقدمات برهان (اصل ضرورت اجتماع، بروز اختلاف و ضرروت قانون) پیرو فیلسوفان پیش از خود بوده است با این تفاوت که وی اساس قانون را ایمان و اخلاق فاضله دانسته و رعایت قانون را تنها به نظم و عدالت اجتماعی محدود نمیکند، بلکه به کمالات اخروی نیز تعمیمداده که بدون آن رسیدن به سعادت حقیقی ممکن نیست؛ سه اصل (هدایت تکوینی، اصل استخدام و روشهای اعمال قانون) به شیوههای استبدادی و اجتماعی و دینی و در نهایت پذیرش اعمال دینی، از نوآوریهای ایشان است.
Muslim philosophers have argued for the necessity of revelation with an Islamic approach. AllamehTabatabaei has also been influenced by his preceding philosophers and presented a new argumentation for the necessity of need for revelation with some additional modifications. In some premises of his argument (e.i. necessity of congregation, necessity of disagreement, and necessity of regulation), he has followed his ancestors, but he considers belief and virtues as the foundation of law, so he extends respecting laws to the hereafter perfection without which no real prosperity is achievable. Three principles (i.e. Divine guidance, employment principle, and the ways of applying laws) in their monarchical, social, religious, and finally deeds’ acceptability are of his inventions
ملخص الجهاز:
ایشان در برخی از مقدمات برهان (اصل ضرورت اجتماع، بروز اختلاف و ضرروت قانون) پیرو فیلسوفان پیش از خود بوده است با این تفاوت که وی اساس قانون را ایمان و اخلاق فاضله دانسته و رعایت قانون را تنها به نظم و عدالت اجتماعی محدود نمیکند، بلکه به کمالات اخروی نیز تعمیمداده که بدون آن رسیدن به سعادت حقیقی ممکن نیست؛ سه اصل (هدایت تکوینی، اصل استخدام و روشهای اعمال قانون) به شیوههای استبدادی و اجتماعی و دینی و در نهایت پذیرش اعمال دینی، از نوآوریهای ایشان است.
علامه طباطبایی در نقد این روش میفرمایند: نظم و عدالتی که در پارهای از ملتهای مترقی دیده میشود، نباید انسان را گول بزند و گمان کند که قوانین و مقررات موجب برقراری عدالت شده است؛ زیرا اساسا طرز فکر این ملتها با طرز فکر دیگران فرق دارد؛ آنها اجتماعی فکر میکنند و خیر و شر خود را همان خیر و شر جامعه میدانند، ولی هم ایشان صرف استفاده از ملتهای ضعیف و استعمار کشورهای عقبمانده میشود و همچنین کسانی که تظاهر به عدل و داد میکنند نسبت به ملتهای زیردست همان رفتاری را دارند که ظالمان و ستمگران پیشین نسبت به افراد داشتهاند با این تفاوت که امروز به جای فرد، جامعه گذاشته شده و الفاظ، معانی خود را از دست داده و به ضد معانی خود اطلاق میشوند.
نتیجهگیری و جمعبندی برهان اجتماعی علامه برای اثبات «ضرورت وحی» بر شش مقدمه مبتنی است؛ در برخی از مقدمات آن (اصل اجتماعیبودن انسان، بروز اختلاف در آن و ضرورت قانون) تابع فیلسوفان پیش از خود بوده است، با این تفاوت که وی اساس قانون را ایمان و اخلاق فاضله دانسته و رعایت قانون را تنها به نظم و عدالت زندگی دنیوی محدود نمیکند، بلکه به کمالات اخروی نیز تعمیم داده که بدون آن رسیدن به سعادت حقیقی ممکن نیست.