خلاصة:
تبیین و ارائه دیدگاه اسلامی پیشرفت و توسعه کشورهای اسلامی، از ضروریات کنونی این کشورها می باشد. الگوهای ارائه شده از سوی غرب به دلیل دارا بودن بار منفی، مورد اقبال کشور های اسلامی نبوده و چه بسا کار بست عملی آن، از سوی برخی از آنان، آثار مخرّبی بجا گذاشته است.
یکی از الگوها و یا پیش زمینه یک الگوی جامع، دیدگاه و نظرات سید جمال الدین حسینی می باشد که در این راستا می تواند مفید واقع گردد. موانع و راهکار توسعه و پیشرفت و توسعه کشورهای اسلامی از منظر سید چیست؟در این نوشتار تلاش می کنیم با جمع آوری و بر شمردن موانع روشن و راهکارهای مطلوب رشد و توسعه الگوی توسعه مطلوب را از دیدگاه وی تبیین کنیم . نگاه اساسی به موانع توسعه و به کارگری راهکار مورد نظر پس از رفع موانع فرضیه این تحقیق می باشد که می تواند زیر بنای پایدار برای توسعه کشورهای اسلامی باشد.
روش تحقیق در این مقاله توصیفی - تحلیلی و کتابخانه ای می باشد ولی با توجه به چارچوب نظریه بحران توماس اسپریگنز اندیشه های توسعه سید جمال راتوضیح می دهیم.
ملخص الجهاز:
» 3 سید با ذکر مثال این دسته را از دایره خطاب خود خارج می سازد «هر کسی از خواندن کتب سیاست و معاشرت سیاسیین و عقلا «بسمارک» نمی شود؟ چرا نمی شود به جهت آنکه وضع دماغی به نوعی دیگر است - تغییر وضع دماغها قرون متعدده می خواهد با تعلیم و تربیت مستمره» 4 سید در مورد دسته ای خاص مورد خطاب می گوید: کسانی که "به ظواهر اکتفا نمی کنند بلکه از حقایق و علل هر پدیده جویا می شوند، و در نتیجه به آن اسباب و وسایلی که خداوند برای پیشرفت جوامع بشری آماده کرده آگاه می گردند و می دانند ملتهایی باقی مانده همان، ص 25، عروۀ الوثقی، ترجمه زین العابدین کاظمی خلخالی، ج 1، انتشارات حجر، تهران، بی تا، ص 83.
» 2 قسمت دوم سخنان سید به عدم توسعه سیاسی در کشورهای اسلامی اشاره روشن دارد و مانع این کار را حاکمان خود کامه می داند در عین حال ایشان چنانچه از سخنان شان خطاب به اهل فکر و اندیشه (عالمان) و همینطور در تبیین عملکرد شاهان و امرا پیداست به صنعت غرب مخالفتی ندارد و آنکه مسلمانان از آنها برخوردار نمی باشد متاثر و ناراحت است.
» 3 آموختن علم چیزی مطلوب است اما خود باختگی چیزی ناپسند اگر فکر توسعه و پیشرفت همراه با حفظ اصالت و کرامت ملی و دینی باشد نتیجه مطلوب دارد و الا بقول سید «هر ملتی که اخلاق و رفتار و تمدن همان، به نقل از عروۀ الوثقی، ص70 و 71.