خلاصة:
از جمله فصاحتها و بلاغتهای لفظی بیپایان قرآن کریم شیوهی خاص قصهپردازی آن است، نه قصه های خیالی و از جنس قصههای ساخته ذهن بشر، بلکه قصههای واقعی و عبرتآموز از شخصیت-های واقعی تاریخ را بیان داشته است و در این بیان در عین کلی گویی مفاهیم والا را به بهترین شکل ممکن منتقل میکند. به عبارتی خواننده را به فضای داستان میبرد تا با در نظر گرفتن تمام رخدادها و موقعیتها همگام با داستان پیش رود. صاحب نظران در حیطه ادبیات داستانی به عناصری دست یافتهاند که رعایت آن عناصر به داستان جذابیت و گیرایی می بخشد. در این پژوهش نحوه حضور این عناصر در داستان تولد حضرت مسیح (ع) در سوره مبارکه مریم، بررسی شده است. به این ترتیب که ابتدا به تعریف عناصر داستانی پرداخته شده و ضمن معرفی اصطلاحات، شیوه ترکیب و ارتباط این عناصر در آیات 16 إلی 33 سوره مبارکه مریم مورد تحلیل قرار گرفته است. این آیات معجزه تولد حضرت مسیح (ع) را بصورت داستانی فوق العاده جذاب و گیرا بیان می فرماید. روش تحقیق مورد استفاده اسنادی وکتابخانه ای است.
ملخص الجهاز:
در داستان، نمایشنامه و فیلمنامه معمولا شخصیتی در کانون تمرکز قرار میگیرد و این قهرمان یا شخصیت اصلی با نیروهایی که علیه او برخاستهاند یا با او سر مخالفت دارند، به نزاع و مجادله میپردازد و هول و ولا یا حالت تعلیق داستان را به وجود میآورد و داستان را به بحران و بزنگاه یا نقطۀ اوج میکشاند و در داستان گرهگشایی صورت می گیرد» (میرصادقی، همان: 295) در این داستان کشمکش هنگامی به وجود میآید که «حادثۀ محرک، توازن نیروها را در زندگی قهرمان، شدیدا بر هم می زند» (مک کی، همان: ۱۲۵) و جبرئیل7 بشارت فرزندی را به حضرت مریم3 میدهد و آنگاه مریم3 با برهان و دلیل عدم امکان باردار شدنش را بازگو میکند (طبرسی، همان: 2/390)، آنجا که میفرماید: «چگونه مرا پسری باشد در حالیکه هیچ بشری با من تماس نداشتهاست و بدکاره نیز نبودهام»، «قالت أنی یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر و لم أک بغیا» (مریم/20).
پس از این آیه مخاطب در هول و ولا و تعلیق به سر میبرد تا زمانی که بفهمد بعد از بارداری و نقل مکان مریم3 و وضع حمل وی چه اتفاقی روی میدهد: «فأجاءها المخاض إلی جذع النخلة قالت یالیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا» (همان/23)، «تا اینکه درد زایمان او را به سوی تنۀ خشکیدۀ درخت خرمایی که در آنجا بود، کشانید.