خلاصة:
علامه محمد اقبال لاهوری (1938 – 1877 م)، از فیلسوفان، شاعران و احیاگران بزرگ جهان اسلام بوده که با سرودههای روشنگرانه و نیز گفتارها و نوشتارهای پرمایهاش، طرح فلسفه و نظامی فکری به نام «حکمت خودی» را درانداخت. وی با نفی از حکمتهای بیفروغ غرب مدرن ، در پی نگاه واقعیتمدار، ژرف و دیدهورانة شرقی و قرآنی است که آمیزهای از خداباوری، فطرت، عشق، عرفان، خردورزی، خودآگاهی، حماسه، غیرت، ایثار، تپش، انتخابگری، آفرینشگری و ... است . دیدگاهی که مجموعا الهیات رهایی بخش او را شکل میدهند. او با درک و دریافت دقیق و سنجیده از قرآن و سنت و با سرمشق گرفتن از فیلسوف مجاهد شرق، سیّد جمالالدین اسدآبادی، تقدیر و مشیت الهی را – که از دیرباز بهانهای برای رکود و سازش و واپسگرایی بود – از تفسیرهای جبرباورانه و اشعریگرا رها کرد و عملا تفسیری شیعی و برآمده از مکتب اهل بیت(ع) را که به وفق انتخابگری، آزادی و سرنوشتسازی است، بهرخ کشید. از اینرو، روح شرقی را برتن بیجان خفتگان دمید، تا بندگی قدرتهای استعماری برهند و به اتحاد و اقتدار و آفرینشگری و پویایی و طرح و تحقق آرزوها دستیابند.
ملخص الجهاز:
(همان : ۴۵۵) او دیدگاه تفویض( وانهادگی انسان و جهان پس از آفرینش )را هم باطل دانسته و آفرینش دمادم را که بیانگر توحید در خالقیت و افعال و تجلی مدام آن در جهان هستی است، دیده ورانه نپذیرفته و میگوید: ای من و تو موجی از رود حیاتزندگانی انقلاب هر دمی است تار و پود هر وجود از رفت و بود هر نفس نو می شود این کائناتزانکه او اندر سراغ عالمی استاین همه ذوق نمود از رفت و بود (همان : ۳۷۳) پس حقیقتا با بطلان جبر و تفویض، راه میانه را می پذیرد، یعنی همان اعتقاد ناب شیعی (=امر بین الامرین).
قسمت هم این گونه که به معنای جبر و سرنوشت حتمی بدون لحاظ اراده و انتخاب آدمی باشد، از بن باطل است؛ اما اگر با لحاظ همۀ علل باشد، قدرت و اختیار انسان جزء پررنگ و تعیینکنندهای از قسمت است.
روشن است که قلم سرنوشت تابع چگونگی اندیشه و عمل انسان- اعم از ایمان و عصیان، یا تقوا و فجور است و به گفتۀ مولانا: کژ روی، جف القلم کژ آیدت راستی آری سعادت زایدت چون بدزدد، دست شد جف القلم خورده باده، هست شد جف القلم ظلم آری مدبری جف القلم عدل آری، برخوری جف القلم<FootNote No="59" Text="- مثنوی معنوی، نسخه نیکلسون دفتر پنجم بیت 3133 برای کاوش و پژوهش فزون تر، نک: نگارنده : « خط سرنوشت»، تهران : انتشارات آوین نگار، 1393.