خلاصة:
داستان سلامان و ابسال، ریشه یونانی دارد و در عصر انتقال علوم و ترجمه کتب یونانی، به عربی ترجمه شده است. جامی در قرن نهم داستان را با استفاده از حکایات و تمثیلهای جذّاب و پندآموز به نظم کشیده وصبغه غنایی و ادبی خاصّ به داستان بخشیده است. هرچند این منظومه یک داستان فلسفی و عرفانی تلّقی میشود امّا بررسی اجزاء و عناصر موجود در آن، نشانگر ذوق هنری جامی و توانایی وی در عرصه داستانسرایی است. بدون توجّه به ساختار و عناصر تشکیلدهندة یک اثر، نمیتوان به درک نوین و جالبتر رسید. قطعا باید به میراث ادبی خود به صورت تکنیکی و هنری نگاه کنیم تا معلوم گردد در پروردن یک مطلب از چه عناصری استفاده شده است. تجزیه و تحلیل اجزاء و عناصر سازنده یک داستان، زمینه شناخت بیشتر آن را فراهم میآورد و نقاط ضعف و قوّت آن را باز مینمایاند. در این نوشته سعی بر آن است تا ضمن بیان اجمالی تطوّر داستان تا قرن نهم، عناصر تشکیل دهنده آن اعمّ از طرح، شخصیّت ، شخصیّت پردازی، راوی و زاویة دید، زمان و مکان(صحنه) مورد کنکاش و مداقّه قرار گیرد تا چند و چون روند داستان و چگونگی و تکنیک داستانسرایی جامی مشخص گردد.
کلید واژهها:
ملخص الجهاز:
برای مثال هر مخاطبی از خود سئوال میكند كه چرا ابسال بیگناه در آتش میسوزد و پادشاه همّت بر نجات فرزند میگمارد؟ طرح و پیرنگ داستان سلامان و ابسال بسته است و در خدمت همان رسالتی است كه از داستانهای غناییتمثیلی انتظار میرود؛ در چنین داستانها واقعنمایی و ایجاد علّی و معلولی كمتر مورد توجّه میباشد؛ زیرا بیشتر مفاهیم درونی و شهودی هستند نه بیرونی و عینی و شبكهای استدلالی، و به طور كلّی داستان طوری پیش میرود كه به مقصود حكایتپرداز منتهی میشود.
( اسكولز،1377: 21) در داستان سلامان و ابسال هم وضع كاملاً بر همین منوال است، هریك از شخصیتها و حوادث علاوه بر این كه یك حضور ظاهری دارند، یك جلوۀ رمزی و سمبلیك هم پیدا میكنند طوری كه خود جامی شخصیتهای خود را در پایان داستان رمزگشایی میكند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} از نظر تعداد شخصیت، در داستان اصلی چهار شخصیت ( سلامان، ابسال، حكیم، پادشاه) مطرح شده است و در بیشتر حكایات فرعی شخصیت دونفر است كه باهم گفت و گو دارند و گاهی هم شخصیت یك نفر است كه گفت و گوی درونی یا مونولوگ (monologue) دارد.