خلاصة:
جمهوری آذربایجان از دورههای گذشته مهد عالمان و ادیبان بود؛ هر چند در 200 سال اخیر از ایران جدا شد امّا این ارتباط فرهنگی و اجتماعی همچنان ادامه دارد. در این سالها عالمان بزرگ و فارسی پژوهان در آن خطّه به ظهور رسیده که هر کدام به عنوان قلّههای عرفان، ادبیّات و فقه محسوب میشوند. با همة این موارد، این عالمان مبارزات شدیدی با حکومتهای ستمگر تزار و بلشویک داشتند در این تنشها عالمان دینی شیعه اهل مسامحه و مدارا نبودند و در سخنرانیهایی که در مساجد ودیگر اماکن در مناسبتهای مذهبی داشتند، به روشنگری پرداخته و تودههای مردمی را نسبت به باورهای دینی آگاه میکردند و الگو بودن امام حسین(ع) را در راه مبارزه بیان میکردند و قدرت طبقات اجتماعی را علیه حکومت بیدینی شعلهور میساختند؛ در این کشاکش مبارزة فرهنگی، حکومت بلشویک که تاب تحمّل گسترش اندیشههای اصیل دینی را نداشت با زور به این عالمان پاسخ میداد؛ در این میان برخی را با ترفندهای گوناگون یا به شهادت میرساندند و یا به صحرای سرد سیبری تبعید میکردند تا در آنجا به تدریج از صحنة اجتماع خارج شوند. نگارنده در این مقاله به تعدادی از این ادیبان مبارز اشاره کرده و به زندگینامة آنها پرداخته است.
ملخص الجهاز:
(دانشنامه، انوشه: 335) این عالمان و شاعران که در تمام نقاط جمهوری آذربایجان حضور داشتند به ارزشهای دینی و ملی وفادار باقی ماندند و با زبان شعر و ادب توانستند ذهن مردم را چنان تند و تیز کنند، که عقاید سردالحادی نتوانست آنها را از مسیر اصلی منحرف نماید؛ این مبارزه در کشاکش فضای ذهنی و عملی بود؛ جایی که اندیشه را با اندیشه نمیتوان پاسخ داد طرف مقابل متوسل به زور میشود؛ بدین سبب حاکمان بی دین کمونیستی این ابرآگاهان را به نحوی از میدان مبارزه خارج میکردند و این امر یا با تبعید به سیبری و یا انداختن به چاه و دریا صورت میگرفت، و چنین بود آنان مانند مـولایشان امــام حسـین(ع) به شهادت میرسیدند.
در این میان جمهوری آذربایجان پیوستگی فرهنگی خود را به طور عجیبی با ایران حفظ میکرد؛ طوری که در طول دو سدة اخیر علمای برجسته و فارسی پژوهی از این سرزمین برخاسته و علوم اهل بیت (ع) را در جهان تشیع نشر نمودهاند؛ با نگاهی به تاریخ حوزة عراق و ایران مشخص میشود در آن دوره اکثر فقها و کلامیها آذربایجانی بودند و این دلیل متقنی بر ریشهدار بودن تشیع در آن سرزمین میباشد درهر صورت آن عالمان گرانقدر توانستند با تحصیل در مراکز علوم اسلامی و برگشت به سرزمینشان در حکومت بلشویکی ندای اسلام را طنین انداز کنند؛ ندایی که برای حاکمان خوشایند نبود و این زبان سرخ تشیع نسبت به دیگر مذاهب برای حاکمان روس گزندهتر بود.