خلاصة:
اندوه فریدون در مرگ جگرگوشه¬اش، ایرج، فراتر از اندوه یک مرد سوگوار بود و افسردگی ناشی از این ضربه، هولناک¬تر از آن بود که او بتواند هوشیارانه آن را بپذیرد. به طوری که به طور ناگهانی بینایی خود را از دست میدهد. این مقاله قصد دارد به شیوه توصیفی- تحلیلی با تکیه بر نظریات علمی روان¬پزشکان به تبیین و توجیه اختلال روان¬تنی فریدون در شاهنامه بپردازد.روان-پزشکان معتقدند به دنبال تجربه¬ای تنش¬زا ممکن است، اختلالاتی در سیستم بدن به وجود آید که کاملا ناگهانی بروز می¬کنند و در قالب اصول علم پزشکی نمی¬توان آن¬ها را توجیه نمود. اختلالات روان¬تنی معمولا به دنبال تجربه¬ای تلخ دیده می¬شوند و بدون علّت جسمی آشکار در قالب علایم جسمی ظاهر می¬گردند و شناسایی یک عامل ارگانیک که بیماری فرد را تبیین کند، مشکل و یا گاه غیرممکن است. شرایط ناخوشایند روحی، گاه باعث می¬شوند عضوی از اعضا بدن تحت تاثیر قرار ¬گیرد و دیگر قادر به انجام فعالیّت¬های عادی نباشد و با اختلال کارکردی، واکنش نشان ¬دهد و این همان اتّفاقی بود که برای فریدون در سوگ ایرج افتاد.
ملخص الجهاز:
شرایط ناخوشایند روحی، گاه باعث میشوند عضوی از اعضا بدن تحت تأثیر قرار گیرد و دیگر قادر به انجام فعالیّتهای عادی نباشد و با اختلال کارکردی، واکنش نشان دهد و این همان اتّفاقی بود که برای فریدون در سوگ ایرج افتاد .
این مقاله سعی دارد با استفاده از یکی از شاخههای فرعی نقد روانشناسی [نقد روانشناسی شخصیتهای داستانی] به روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر متن کهن و ارزشمندی چون شاهنامه، به بررسی و تحلیل روانشناختی اختلال روانتنی فریدون یعنی نابینا شدنش بعد از شنیدن خبر مرگ ایرج در شاهنامه بپردازد.
در مورد روانشناسی شخصیّتهای شاهنامه، خانم عاطفه جنگلي(1391) با تركيب سه علم نقدادبي، اسطوره شناسي و روانشناسي در پایاننامۀ خود به تحلیل و نقد شخصيّتهاي پهلواني–اساطيري شاهنامه پرداخته است و در مورد فریدون که این مقاله اختصاصاً به او میپردازد، مقالات با ارزشی نگاشته شده است که اغلب به نیمۀ آغازین زندگی فریدون و مخصوصاً نبردش با ضحّاک پرداختهاند.
» (DSM-5، 1393: 473) در این اختلال، فرد قسمتی یا تمامی برخی از کنشهای اساسی بدن را از دست داده و به نظر نمیرسد اختلال تحت کنترل ارادی باشد و در قالب علم پزشکی نمیتواند توجیه شود.
بررسی این گونه اختلال بر عهدۀ علم روانشناسی و روانکاوی است، زیرا سیستم بدن به صورت ناخودآگاه، سعی در ناتوان نشان دادن خود دارد و بدین ترفند از فشار روانی میکاهد.
» (اوبرست و استوارت، 1389: 65-68) امّا برای افرادی که دچار اختلال روانتنی شدهاند، وضعیّت همواره قابل پیشبینی نیست و گاه ممکن است وقتی فشار این تجارب تلخ روحی زائل شود، نشانههای جسمی تضعیف گردد و فرد به حالت عادی بازگردد و کارکرد عضو خود را یکبار دیگر به دست آورد.