خلاصة:
بحث پارادایمهای علوم اجتماعی در حوزه آموزش عالی در حال گسترش است. هدف این تحقیق جمعآوری شواهد تجربی از وضعیت پارادایمها در دانش مربوط به سازمان و مدیریت آموزش عالی ایران است. در این مطالعه سعی شده ضمن بررسی مبانی و روند تحول پارادایمها به این سوالات پاسخ داده شود: روند تحول پارادایمهای جایگزین در بین محققان سازمان و مدیریت آموزش عالی ایران چگونه است؟ و نمونههایی از تحقیقات در قالب پارادایمهای جایگزین کدامها هستند؟ در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی استفاده شد. تعداد 283 مقاله از فصلنامه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در طول ده سال بهعنوان جامعه انتخاب و 35 مقاله بر اساس محتوای آنها که مرتبط با حوزه سازمان، مدیریت و رهبری بودند به عنوان نمونه پژوهشی تحلیل محتوا شدند. یافتهها نشان میدهد که بیش از 91 درصد پژوهشها بر اساس پارادایم کارکردگرایی و کمتر از 9 درصد در قالب پارادایم تفسیری میباشند. حوزه تحقیقات سطح موسسه، سطح بخشی یا منطقهای و سطح ملی به ترتیب 57% ، 32% و 11% بوده است. در نهایت فرمت چهار پارادایم کارکردگرایی، تفسیری، انتقادی و پستمدرن موردبحث قرارگرفته است.
ملخص الجهاز:
0 Donaldson 7 feffer 5 Gioia, Pitre 4 Schultz Hatch 9 Martin 1 Tierney 7 Terenzini and Pascarella 9 Naturalistic inquiry 5 Constructivism 01 Post positivism 00 Lincoln Guba پارادیم های تحقیقی در حوزه آموزش عالی پیش فرض تحقیق کارکردگرایی در آموزش عالی پارادایم کارکردگرایی بر این باور استوار است که واقعیت (جهان اجتماعی که در آن ما عمل میکنیم ) یک پدیده عینی، که متشکل از حقایق قابل اثبات و رفتارهای قابل مشاهده است .
یک پارادایم تفسیرگرا فرضیات زیر را در بردارد: (١) سازمان به بهترین شکل میتوانند از طریق تفاسیر و روش های درک معنای افراد از فرایندها و اقدامات سازمانی درک شوند (٢) مفاهیم اصلی مورد بررسی شامل سیاست ، انگیزه ، فرهنگ ، نماد، ارزش ها، ارتباطات ، مصالحه غیررسمی ، رهبری، و باورها می باشد؛ و (٣) به احتمال زیاد هیچ حالت ایده آل از عمل به عنوان اثربخشی سازمانی وجود ندارد و بر اساس زمینه 0 Yin 7 Hartley 5 Birnbaum 4 Kezar 9 Carducci 1 Contreras 7 McGavin 9 Cohen March 5 governance 01 ambiguous و دیدگاه های افراد متفاوت است .
استفاده از پارادایم انتقادی در مطالعه تصمیم گیری آموزش عالی به این صورت توصیف شده است که چگونه گروه های قدرتمند منافع خود را مستقیم یا غیرمستقیم از طریق سیاست هایی که ممکن است دور از عمل روزانه مجموع دانشگاه به نظر رسد جلو میبرند، و این جریان اساسا ماهیت کار اعضای هیئت علمی و مشارکت آن ها را در اداره امور دگرگون کرده ، بطوریکه مدیریت را به سمت یک مدل شرکتی تغییر داده است .