خلاصة:
کثرت تحقیقات انجامشده با موضوع «سنجش دینداری» و تداوم روبهگسترش آن نشان میدهد که مسئلهای به نام ضرورت و امکانِ سنجش دینداری چندان موضوعیت ندارد؛ درعینحال، مانع از تردیدافکنی در آنها و بازنگری در مقدمات بدیهی انگاشتهشدهاشان نبوده و نیست. بررسی تردیدها و وارسی مجددِ موضوع نشان داد که سنجش دینداری واجد «ضرورتی جامعهشناختی» است؛ درعینحال که ممکن است بهکار مروّجان دینی و کارگزاران دولتی در حکومتهای دینی نیز بیاید. «امکانِ» این سنجش نیز با وجود ویژگیهای موضوعی و محدودیتهای روشی و ابزاری، بهکلی منتفی نیست؛ هرچند که انتظار از آن را با توجه به مقدورات جامعهشناسی باید تعدیل کرد. وارسیِ مسئله از منظر دینی نیز نشان داد که با وجود برخی حساسیتهای دینی به تجسس در احوال دیگران، اینکار با رعایت برخی شروط جایز و بلکه مفید و لازم است؛ بنابراین، میتوان برخی مؤیدات دینی نیز برای آن پیدا کرد. «بررسی ضرورت و امکان سنجش دینداری»، در عین پاسخگویی به تردیدهای مطرح در اینباب، کمک کرد تا انتظارات از نتایج حاصل از سنجش دینداری واقعی و متواضعانه شود.
ملخص الجهاز:
دین را به جز مفروضات ماورای طبیعیـ که علم را هیچ راه مستقیم و بی واسطه ای بدان نیست ـ واجد ابعاد و مؤلفه هایی نظیر ایمان و اخلاق و عبادت دانسته اند که به چنگ آوردن تمام آنها بس دشوار است ؛ زیرا این ابعاد، علاوه بر جنبه های ظاهری ، از عمق و جوهره ای پنهان و دیریاب برخوردارند؛ برای مثال ، آنچه از «ایمان » دین داران قابل دستیابی و احصاست ، وجه نشانه ای آن است و همان در «اخلاق »، به مظاهر نظری و عملی محدود می شود و در «عبادت ها» به وجوه مقالی و رفتاری ؛ درحالی که هرسه بعد حیثیت جوهری تری دارند که از دید سطحی و ادراک کلی ناظران غایب می ماند و بر فاعل درگیر هم شاید خیلی عیان نشود.
درحالی نقصان های روش و ابزار با بزرگ نمایی ، دست مایۀ انکار ضرورت و امکان سنجش دین داری قرار گرفته است ، که این نقیصه به مطالعات دین و دین داری اختصاص ندارد و کمابیش دامن گیر دیگر موضوعات کیفی و پدیده های ترکیبی و چندلایه نیز هست و کسی هم آن را بهانه ای برای کنارگذاشتن تحقیق و مطالعه دربارة آنها قرار نداده است ؛ ٣.