خلاصة:
این نوشتار به بررسی و تحلیل اقدامات متوکل در رهایی خلافت عباسی از سلطه ترکان میپردازد.
قوم ترک بهصورت گسترده از زمان معتصم (هشتمین خلیفه عباسی) برای انجام امور خدماتی و نظامی
وارد دستگاه خلافت عباسی شدند. با انجام وظایف خود بهخوبی موردتوجه خلفا قرار گرفتند و درنتیجه
مقام آنها در دربار خلافت روزبهروز گسترش یافت. طوری که بهمرور بر خلیفه مسلط و کارهای او را
بر عهده گرفتند. متوکل خلیفه عباسی, با مشاهده نیرومندی ترکان و تسلط آنها بر کارها به مخالفت
با آنها پرداخت؛ و از طرق مختلف سعی در تنزل مقام ترکان داشت.
در این پژوهش با تکیهبر مطالعات کتابخانهای و با رویکرد تحلیلی و توصیفی در پی این هدف هستیم
تا میزان موفقیت متوکل برای مقابله با ترکان در عصر خویش را موردبررسی قرار دهیم؛ و همچنین
نشان داده خواهد شد که متوکل برای مقابله با ترکان به راههای مختلف از آن جمله. ایجاد تفرقه میان
ترکان, اندیشه تغییر پایتخت. تکیهبر اعراب و ... متوسل گردید؛ اما قدرتمندی ترکان نهتنها مانع از
موفقیت متوکل شد بلکه جان خویش را نیز در این راه از دست داد.
ملخص الجهاز:
(ذهبی، 1405: 126) به هر ترتیب بعد از متوکل، سایر خلفا نیز این روند را در پیش گرفتند، در دوره دوم عباسی که عمدتا دوره غلبه عنصر ترکی بر دستگاه خلافت است، روزگار بر معتزلیان سخت بود و شرایط نامساعد سیاسی زمینههایی را برای حاشیه راندن آنها به وجود آورد (صابری: 1/ 142) متوکل به این نتیجه رسید که یکی از دلایل نفرت و جدایی بسیاری از اعراب و بزرگان و فقیهان اهل سنت (که در میان مردم آن عصر طرفداران زیادی داشتهاند) از حکومت، توجه خلفای قبلی همچون مأمون و معتصم به فرقه معتزله بود.
» (ابن اثیر:1381: 9/ 4145) با توجه به این اشعار درخواهیم یافت که اعراب واقع در سامرا هرچند مخالف ترکان بودند اما بااینحال از انتقال پایتخت به دمشق توسط متوکل مخالف بودند، زیرا آنچنانکه قبلا ذکر شد، شامیان و بهخصوص اهل دمشق اسلام را با بنی امیه آموخته و عشق و علاقه به آنها را هرگز فراموش نکردند و این را اعراب سرزمینهای عراق و بزرگان عباسیان بهخوبی میدانستند و نمیخواستند که با ورود خلیفه به آنجا و ایجاد پایتخت در دمشق، شام مآمن و جایگاه امویان، دوباره احیا گردد و مانع از این شوند که بغداد و سامرا یادگاران خلفای اولیه عباسی و نماد برتری عراقیان بر شامیان از بین برود.