خلاصة:
ظهور انقلاب اسلامی ایران، با ماهیتی جدید یک حکومت 2500 ساله را برهم زد و تاثیری شگفت بر نهضتهای رهاییبخش در جهان بهویژه در کشورهای اسلامی داشت. ازاینرو توجه نظریهپردازان علوم سیاسی و اجتماعی را نیز به خود جلب نمود. در این نوشتار سعی شده است تا تاثیر بر نظریههای رایج و تولد نظریههای جدید درباره انقلاب اسلامی مورد تامل قرار گیرد؛ بنابراین پرسش این پژوهش آن است که انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری بر نظریههای انقلاب داشته و باعث ایجاد چه نظریههایی شده است؟ نویسندگان این پژوهش بر آناند که انقلاب اسلامی که از درون مکتب شیعه با نگاهی جدید به منصه ظهور رسید و با بنیانهای درونی خود نظریههای انقلاب را از تحلیل خویش ناتوان ساخت و در اثر نواندیشی دوباره برای فهم این انقلاب جدید در دنیای مدرن، نظریات پسا انقلاب اسلامی همچون نظریات انقلابها در کشورهای جهان درحالتوسعه، نظریه پستمدرن، نظریه عرفانی و نظریه رهبری مذهبی رخ نمودهاند. هدف این مقاله، مقایسه نظریه رهبری مذهبی با برخی نظریههای مشابه و تاثیر واقعه بزرگ انقلاب اسلامی در نظریهپردازی در این باب است. به نظر میرسد، این نظریه در مقایسه با نظریههای دیگر، قدرت تبیین بیشتری داشته باشد. روشی که برای این پژوهش در نظر گرفتهشده، روش اسنادی-تحلیلی است.
ملخص الجهاز:
در یک دستهبندی در حوزۀ تأثیرهای اساسی انقلاب اسلامی میبایست، به نکات ذیل توجه نمود که عبارتاند از: 1- اهمیت یافتن فرهنگ و عوامل فرهنگی، مشروعیت سیاسی و ایدئولوژی اسلامی بهعنوان مهمترین منبع تجهیز ایدئولوژیک جنبش اجتماعی مردم؛ 2-کاهش نقش متغیرهای ساختاری در ایجاد انقلاب؛ 3- دفاع از ارزشهای سنتی و اهمیت یافتن مذهب بهویژه اسلام سیاسی بر پایۀ مذهب شیعی؛ 4- بازگشت دین و هویتهای دینی در عرصۀ انقلابها؛ 5- زنده کردن مفاهیم و مبانی ناب الهی- انسانی در چارچوب آموزههای دین مبین اسلام؛ 6- ارائه نمودن ارزشها، هنجارها و باورهای نظم سیاسی- اجتماعی نوین؛ 7- ایجاد گفتمان فرهنگی جدید و غیریت سازی بر پایۀ بر هم زدن تحکیم هژمونی فرهنگی غربی غالب 8-رهبری مذهبی با نگاه به اصل امامت و ولایت در مذهب تشیع در اندیشۀ سیاسی امام خمینی (محمدحسین پناهی،1385: 47-46؛ اطهری و کشاورز و راعی،2013: 93؛ دهقانی فیروزآبادی، 1389: 11؛ نوربخش و سلطانیان،1389: 125؛ قاسمیان،1394: 191؛ دارابی، بیتا: 9؛ عمید زنجانی،1367: 27).
با توجه به واقعگرایانهتر بودن این نظریه نسبت به نظریات گذشته، اما دچار ابهاماتی نیز است که بهطور خلاصه عبارتاند از: 1-مردم ایران در سالهای 1330 و 1340 بهمراتب مذهبیتر از دهۀ 1350 بودند، چرا انقلاب اسلامی ایران رخ نداد؟ و اینکه جامعۀ ایران با نزدیکتر شدن به اواخر دهۀ 1350 بهنوعی اصالت فرهنگی، سنتی و مذهبی خود را بهطور نسبی از دست داد و درنتیجه انقلاب اسلامی ایران درزمانی به وقوع پیوست که روحیۀ مذهبی در مردم افول کرده بود و تقلید از غرب و بحران هویت در میان ایرانیان دیده میشد.