خلاصة:
این نوشتار با روش استقرایی ـ تحلیلی به دنبال نقش و کاربرد حدیث در مباحث الفاظ علم اصول فقه است، مبحث الفاظ یکی از مباحث گسترده اصول فقه است که ماهیت اعتباری و تحلیلی داشته، و اهمیت گستردهای در استنباط احکام فقهی از متون آیات و روایت دارد. پرسش اصلی این پژوهش این است که حدیث در مباحث الفاظ علم اصول فقه چه نقش و کاربردی دارد، و این مبحث به چه میزان مبتنی بر حدیث است؟ در مباحث الفاظ علم اصول احادیث به عنوان نمونه و شاهد بر ظهور الفاظ در معانی به کار میرود. این کاربرد صحیح و تام است. برخی از موارد ظاهر کلمات اصولیون استدلال به حدیث است، که با تامل و دقت در موارد آن میتوان آن را به عنوان تطبیق قاعده «ادل دلیل علی امکان الشیء وقوعه» دانست. یعنی با استناد به حدیث، معنا را ثابت میکنند، و در حقیقت استناد به حدیث، برای اثبات وجود ظهور برای لفظ در لغت عرب است. در این نوشتار به نمونههایی از کاربرد حدیث در مباحث مختلف الفاظ همچون: مشتق، اوامر، نواهی، واجب تعبدی و توصلی، وقوع امر بعد ازحظر، دلالت امر بر فور و تراخی، مفاهیم، عام و خاص بحث شده است.
ملخص الجهاز:
(اصفهانی، هدایه المسترشدین، 1429: 1/ 379)، سید مجاهد طباطبایی به جهت ضعف سند استدلال را تام ندانسته، (مجاهد، مفاتیح الاصول، 1396: 18)، البته در این مبحث جای مناقشه سندی نیست، چرا که استدلال به روایت از باب شاهد و مثال است، و فی الجمله چنین کاربردی را در زبان عربی در زمان حضور اثبات مینماید، علاوه بر این مستشکل خود در جای دیگر صرف حصول ظن از روایت را برای استناد به آن در مباحث لفظی کافی دانسته، و لزوم صحت سندی را لازم ندانسته است، (ر.
از سوی دیگر قائلین به ظهور امر در وجوب نیز به ادله متعددی استدلال کردهاند، که از جمله آنها روایات است (طوسی، العدة فی اصول الفقه، 1417: 1/ 176؛ بهایی، زبده الاصول (با حاشیه مصنف)، 1423: 268ـ269)، مانند: ب) روایت قداح از امام صادق (علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله): «لَوْ لَا أن أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلَاة» (برقی، المحاسن، بیتا: 2/ 561، کلینی، کافی، 1407: 3/ 22).
مثالهای متعددی برای این بحث از آیات و روایت ذکر شده است، اما همانگونه که محقق خراسانی گفته است، اکثر آنها مقرون به قرائن مثبت یکی از دو طرف هستند، و مبین ظهور این نوع از جملات نیست (خراسانی، کفایة الاصول، 1409: 77).