خلاصة:
پس از رحلت پیامبر )ص( با گسترش سرزمینهای اسلامی از پی فتوحات و فاصله گرفتن جامعه
اسلامی از مبانی دینی عصر نبوی، دگرگونیهای فکری-اعتقادی در سطح جامعه رو به فزونی
گذاشت. امویان با توجه به رویکردهای سیاسی خود زمینه ایجاد فرقه های مذهبی، سیاسی و کلامی
مانند مرجئه، خوارج و معتزله را بیش از پیش فراهم کرد. خوارج از جمله نخستین گروههای سیاسی
اسلام بودند که شبهات مختلفی مانند مجازات مرتکب گناه کبیره را در جامعه اسلامی منتشر کردند.
واکنش به این دیدگاه نظرات مرجئه بود که دامنه مسلمانی را آن چنان وسیع میدیدند که حتی اگر
مسلمانی در زبان یا عمل یکی از احکام اسلامی مراعات نمیکرد، اطلاق مسلمانی را بر او جایز
میدانستند. بین این دو فرقه معتزله به وجود آمد که نظراتی بینابینی داشتند. مجموعه عوامل اعتقادی،
اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایجاد و بالندگی فرقه معتزله نقش داشتند. این مقاله با رویکرد
توصیفی- تحلیلی و براساس مطالعات کتابخانه ای با طرح این پرسش که علل اقتصادی در رشد و
اعتلای اعتزال چه نقشی داشته است به بررسی آن میپردازد. نتایج تحقیق حاکی از آن است حرفه
تجارت سران اعتزال، حمایت خاندانهای ایرانی از این فرقه و حمایت اقتصادی دربار در رشد اعتزال
نقش مهمی ایفا کردند.
ملخص الجهاز:
نتایج تحقیق حاکی از آن است حرفه تجارت سران اعتزال، حمایت خاندانهای ایرانی از این فرقه و حمایت اقتصادی دربار در رشد اعتزال نقش مهمی ایفا کردند.
(وصفی،1387: 105) در نتیجه استفاده ابزاری قدرت از این اندیشه که دادگاههای تفتیش عقاید (محنه) خود به نوعی زوال آن و به حاشیه رفتن آن را تسریع کرد، این در صورتی بود که معتزله که زمانی باعث وفاق جمعی بود، عاملی در راستای ناسازگری جامعه اسلامی محسوب میشد.
ق) به دربار مأمون رفت و سالانه 60000 درهم از خلیفه دریافت میکرد و آن را میان یارانش تقسیم میکرد (ابن مرتضی، 1409 ق: 227) که این خود در ترویج مکتب اعتزال نقش مهمی داشت.
حمایت خاندانهای ایرانی آل برمک، نوبخت و سهل که در این مقال حمایت آنان و پاداشهای دربار علل اقتصادی خوانده شده است در گسترش و اعتلای اعتزال نقش مهمی داشت.
بنا به اعتقاد هروی مکتب اعتزال، مکتبی اساسا ایرانی در جهان عرب (جوانپور هروی، 1389: 123) گرچه نظر نویسندگان مقاله با نظر هروی به طور کامل موافق نیست، اما به نظر میرسد حمایت طبقات اقتصادی ایرانی از این فرقه تا حدودی موجب تقابل ایرانیان با تفکر عرب و همچنین ایرانیان نومسلمان توجه و اهتمام به علوم عقلی مانند پزشکی، فلسفه، نجوم و غیره را تداوم سنت بومی و شاهنشاهی ایران باستان قلمداد میکردند که با حمله اسکندر مقدونی این علوم ترجمه و به یونان و روم برده شدبود (گوتاس، 1381: صص 56-60).
ابراهیم بن نوبخت یکی دیگر از افراد این خاندان بود که مباحث فلسفی را در کلام وارد نمود (ربانی گلپایگانی، 1395: 84) نام آوازه بودند.