خلاصة:
مسئله اصلی مقاله حاضر این است که بیان کند مکتب فلسفی ملاصدرا چه ظرفیتهایی در حوزه روششناسی فلسفه سیاسی، بهویژه روش تبیین دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، ضمن ترسیم اهداف و کارکردهای علوم سیاسی با استفاده از روش تحلیلی ـ فلسفی، ظرفیتهای روششناختی نظام حکمت صدرایی در هر یک از کارکردهای علوم سیاسی بیان شده است. از جمله دستاوردهای تحقیق حاضر را میتوان در موارد پیشرو تبیین نمود: 1. حکمت متعالیه با توجه به ارائه انواعی از تعاریف مفهومی، ظرفیت خوبی در حوزه روش تعریف مفاهیم انتزاعی فلسفه سیاسی دارد. 2. با پذیرش تفسیر عقلی به معنای ارائه معانی انتزاعی و عقلی برای کنش سیاسی انسان، محقق باید تفسیری از همان کنشها بهعنوان فعل الهی نیز ارائه دهد. 3. محقق فلسفه سیاسی میتواند در تبیین حقایق سیاسی، با رعایت اصل کثرت در وحدت و وحدت در کثرت علل، تبیینی ارائه دهد که علاوه بر جهت کثرت علل، جنبه وحدت علل نیز آشکار گردد. 4. پیشبینی به معنای آیندهشناسی تجربی به سبب رویکرد عقلی فلسفه سیاسی اساسا جایگاهی در این دانش ندارد. 5. برای ارزشیابی کنشهای سیاسی، محقق باید ارزشیابی خویش را با لحاظ غایت و ارزشهای اصیل اسلامی به دنیای سیاست پیشنهاد دهد.مسئله اصلی مقاله حاضر این است که بیان کند مکتب فلسفی ملاصدرا چه ظرفیتهایی در حوزه روششناسی فلسفه سیاسی، بهویژه روش تبیین دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، ضمن ترسیم اهداف و کارکردهای علوم سیاسی با استفاده از روش تحلیلی ـ فلسفی، ظرفیتهای روششناختی نظام حکمت صدرایی در هر یک از کارکردهای علوم سیاسی بیان شده است. از جمله دستاوردهای تحقیق حاضر را میتوان در موارد پیشرو تبیین نمود: 1. حکمت متعالیه با توجه به ارائه انواعی از تعاریف مفهومی، ظرفیت خوبی در حوزه روش تعریف مفاهیم انتزاعی فلسفه سیاسی دارد. 2. با پذیرش تفسیر عقلی به معنای ارائه معانی انتزاعی و عقلی برای کنش سیاسی انسان، محقق باید تفسیری از همان کنشها بهعنوان فعل الهی نیز ارائه دهد. 3. محقق فلسفه سیاسی میتواند در تبیین حقایق سیاسی، با رعایت اصل کثرت در وحدت و وحدت در کثرت علل، تبیینی ارائه دهد که علاوه بر جهت کثرت علل، جنبه وحدت علل نیز آشکار گردد. 4. پیشبینی به معنای آیندهشناسی تجربی به سبب رویکرد عقلی فلسفه سیاسی اساسا جایگاهی در این دانش ندارد. 5. برای ارزشیابی کنشهای سیاسی، محقق باید ارزشیابی خویش را با لحاظ غایت و ارزشهای اصیل اسلامی به دنیای سیاست پیشنهاد دهد.
ملخص الجهاز:
پرسش پژوهش پرسش اصلی این پژوهش این است که منطق، معرفتشناسی و هستیشناسی حکمت متعالیه چگونه ظرفیتی را برای روششناسی ابعاد توصیفی و توصیهای دانش فلسفه سیاسی ایجاد خواهند کرد؟ فلسفه سیاسی از شاخههای علوم انسانی محسوب میشود و این مجموعه اهدافی چون تعریف، توصیف، تفسیر، تبیین، پیشبینی و ارزشیابی کنشهای انسانی را دنبال میکند و هر کدام از این اهداف نیازمند روششناسی ویژه خود هستند.
در حکمت متعالیه علاوه بر تعریف به حد و رسم، انواعی از روش تحلیل مفهومی ارائه شده است که ظرفیت لازم را برای گام نخست تحقیق در حوزه علوم انسانی از جمله فلسفه سیاسی فراهم میکند.
اما در خصوص طرح مسئله تفسیر بهعنوان یکی از اهداف دانش فلسفه سیاسی، باید به نکات زیر توجه داشت: یک) اساسا پرسش از معنای کنش انسان به معنای رایج در روش تحقیق علوم انسانی معاصر، در میان پرسشهای تحقیق مکاتب منطقی اسلامی مطرح نبوده؛ گرچه تحقیقات اندیشمندان اسلامی در حوزه دانش اصول فقه بیارتباط با روشهای هرمنوتیکی نیست.
با این فرض میتوان مدعی شد که منطق و روششناسی حکمت متعالیه، ظرفیت تفسیر کنشهای سیاسی انسان در حوزه دانش فلسفه سیاسی را نیز دارد؛ چرا که در این مکتب، روش عقلی به شکل متعالی تشریح و بهکار گرفته شده است.
ازاینرو اگر مقصود از پیشبینی، مطالعه آینده کنش انسانی انسان با روش تجربی باشد، اولا این امر خارج از حوزه مطالعات فلسفه سیاسی است، و ثانیا چنین تحقیقاتی در حوزه حکمت متعالیه انجام نگرفته و اساسا پرسش آن بهعنوان پرسشی پژوهشی در منطق و روش تحقیق فلسفه اسلامی مطرح نبوده است (ر.