خلاصة:
در مباحث جاری درباره دلایل عمل، یکی از سوالات راجع به وجودشناسی دلایل است و اینکه دلایل چگونه چیزهایی هستند. اگر چه این بحث مستقیما و صرفا درباره عمل اخلاقی نیست، مبنای بعضی بحثهای دیگری است و لوازم مهمی برای نظریه اخلاقی دارد. یکی از دیدگاهها در این باره امرواقعگرایی (factualism) است. طبق این دیدگاه، دلایل عمل از مقوله امر واقع (fact) هستند. در مقابل، کسانی به روانشناسیگرایی قائل هستند که طبق آن دلایل عمل از مقوله امور روانشناختیاند. در اینجا بعضی نقدها به امرواقعگرایی را معرفی و ارزیابی میکنیم. از نظر منتقدان، امرواقعگرایی به این دو لازمه ناپذیرفتنی متعهد است: 1) تبیین ناظر به واقع نیست؛ 2) دلایل نقش علّی در عمل ندارند. در مقابل، از این پیشنهاد دفاع میکنیم که در نقدها به امرواقعگرایی، تفکیکی میان دلایل (انگیزشی و تبیینی) نادیده گرفته شده است. برای تقویت این پاسخ، توضیح میدهیم که تفکیک دلایل انگیزشی از دلایل تبیینی بنا به ملاحظاتی مستقل از نزاع وجودشناسی دلایل طرح میشود و از اینرو، توسل امرواقعگرایی به تفکیک راهکاری موضعی (ad hoc) نیست. بدین ترتیب، هم از امرواقعگرایی در مقابل بعضی نقدها دفاع میکنیم و هم به اهمیت تفکیک دلایل انگیزشی از دلایل تبیینی توجه میدهیم.
ملخص الجهاز:
برای مثال ، اگر امرواقع گرا مدعی شــود که دلایل انگیزشــی هیچ گاه عمل را تبیین نمیکنند، آنگاه برای تکمیل این پاسخ باید توضیح دهد که چرا به نظر میرسد در موارد درست می توان با اشاره به دلیل انگیزشی عمل را تبیین کرد.
در واقع ، جذابیت نقد مذکور به امرواقع گرایی ناشی از این شهود ٨٢ اســت که دلایل عمل در تبیین علی آن نیز نقش ایفا میکنند و یا از طرف دیگر، گاهی آنچه به عنوان دلیل عمل ارائه میشود، درواقع ، توضیحی علی دربارٔە آن است ، اما این همۀ ماجرا نیست .
چنین مواردی از مقولۀ دلایل انگیزشی هستند، اما همچنان می توانیم سنخ دیگری از پاسخ ها را نیز در نظر بگیریم و برای مثال ، شاید در پاسخ به پرسش «چرا پرخاش کرد؟» بگوییم : «چون خواب آلود بود» یا «چون قرصش را نخورده بود» یا «چون چیزی درون شــربتش ریخته بودند» این موارد، که در زمرٔە دلایل تبیینی هســتند، پاســخ های بیراهی نیســتند، اما مهم اســت که توجه کنیم این موارد ارتباطی به فرایند تأمل فرد ندارند و چیزی از ملاحظات مد نظر او نمیگویند.
اشاره به این دو اشکال برای آن است که تصریح کنیم ادعا این نیست که صرف طرح تفکیک دلایل انگیزشی از دلایل تبیینی لزوما می تواند از امرواقع گرایی در مقابل همۀ اشکالات دفاع کند.