خلاصة:
تعریف نگاری، شاید مهمترین نقشِ فرهنگ های یکزبانه باشد که بسته به هدفهای نگارشِ آنها و مخاطب هایشان، به شیوههای گوناگون انجام میپذیرد. یکی از شیوههای تعریفنگاری، بهره گیری از روابط مفهومی در فرهنگِ لغت است. پژوهش حاضر، بر آن است تا بر مبنای روشی تحلیلی-توصیفی، اهمیت استفاده از روابط معنایی در تعریف نگاری را برجسته نماید. به این منظور، با بهکارگیری چارچوب نظری کاساگراند و هِیل (Casagrande & ; Hale, 1967)، روابط معنایی در تعریفنگاری نمونه های استخراجشده از فرهنگ بزرگ سخن (Anvari, 2002) مورد واکاوی قرار گرفته اند. نمونه های پژوهش، با در نظر گرفتنِ این نکته که بتوانند حوزه های معنایی گوناگونی را در برگیرند، به صورت تصادفی انتخاب شدند. هدف از این بررسی، آن است که ببینیم آیا به کارگیری روابط معنایی به کارآمدی بیشتری در تعریف نگاری می انجامد و آیا بهکارگیری روابط معنایی در تعریف نگاری، نیازمندِ کاربردِ شیوههای متفاوتی در فرهنگ نویسی است؟ بررسی طبقه بندیِ سیزدهگانة روابط معنایی در چارچوبِ نظری پژوهش نشان داد که الگوی نظری موردِ اشاره به دلیل دقت و ظرافت در مرزبندیِ میانِ روابط معنایی، شایستگیِ آن را دارد که در فرهنگ های موضوعی با محوریت عناصر فرهنگ محورِ زبان، به کار گرفته شود. بررسی داده های پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از روابط مفهومی در تعریف نگاریهای فرهنگ بزرگ سخن، بیشتر به صورت ترکیبی مرسوم بوده است.
ملخص الجهاز:
ir ببینیم آیا به کـارگیری روابـط معنـایی بـه کارآمـدی بیشـتری در تعریـف نگـاری میانجامد و آیا به کارگیری روابـط معنـایی در تعریـف نگـاری، نیازمنـد کـاربرد شیوه های متفاوتی در فرهنگ نویسی است ؟ بررسی طبقه بندی سیزده گانـۀ روابـط معنایی در چارچوب نظری پژوهش نشان داد که الگـوی نظـری مـورد اشـاره بـه دلیل دقت و ظرافت در مرزبندی میان روابط معنـایی، شایسـتگی آن را دارد کـه در فرهنگ های موضوعی با محوریت عناصر فرهنگ محور زبان ، بـه کـار گرفتـه شود.
همچنـین (٢) آیـا بـه کـارگیری روابـط معنـایی در تعریف نگاری مستلزم شیوه های متفاوتی در فرهنگ نویسی است ؟ به ایـن منظـور، ابتـدا طبقـه بنـدی کلاسیک روابط مفهومی در حوزٔە معناشناسی مرور می شود.
در این قسمت ، این رابطه های معنایی به اختصار معرفی شده اند تا بستر لازم برای بـه کـارگیری ایـن روابط معنایی در حوزٔە تعریف نگاری در فرهنگ ها فراهم آید: الف - شمول معنایی ١، به رابطه ای گفته می شود که یک مفهوم ، یک یـا چنـد مفهـوم دیگـر را نیـز شامل شود؛ مانند واژٔە «درخت » که واژه هـایی ماننـد «سـرو، کـاج ، بیـد، ...
سپس ، نمونه هایی از هر رابطۀ معنایی ، کـه در بررسـی تعریف نگاری های فرهنگ بزرگ سخن یافت شده ، به عنوان شاهد آورده می شود.
) نمونه هایی از این رابطۀ معنایی در تعریف نگاری فرهنگ سخن بسیار یافـت مـی شـود کـه بـه چنـد مورد از آن ها اشاره می شود: ■کجی koji (ا.
بـه این ترتیب مشخص می شود که استفاده از روابط معنایی طبق مدل کاساگراند و هیل (Casagrande ١٩٦٧ ,Hale &) در تعریف نگاری های فرهنگ بزرگ سخن مرسوم بوده است .