خلاصة:
هدف پژوهش حاضر بررسی نحوهی اثرگذاری تمدن، به عنوان یک پدیدهی نوظهور در نظام بینالمل است. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و اطلاعات به شیوه کتابخانه ای گردآوری شدهاند. حاصل این پژوهش، فهم چگونگی کارگزاری دولت تمدنی و تمایز آن با سایر بازیگران (همچون دولت ملی) و نحوهی کنشگری آنها در نظام بینالملل معاصر بود. پیامد دانشی تحلیل فرایندی اثرگذاری تمدن در نظم جهانی و اثبات وجود چنین فرایندی، ما را به ضرورت سطح تحلیل تمدن و یا نظریههای تمدنی رهنمون میسازد. برای بازیگران تمدنی، ادامهی کنشگری در وضعیت سرزمینی و ملی، مخاطرهآمیز بوده و باعث مسکوتماندن بخشی از ظرفیتهای این بازیگران و در نهایت تکرار تجربهی اوایل قرن بیستم ایران، ترکیه و ... میشود. باقی ماندن در وضعیت دولت ملی و دولت سرزمینی، هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی، سبب میشود که بخشی از منابع اثرگذار بر این دولتها از چرخهی بهرهبرداری خارج شوند. حفظ حد و مرزهای مشخص براساس یک قرائت ملی و سرزمینی، در حالی که عناصر تشکیلدهندهی هویت تمایل به برونگرایی حداکثری دارند، زمینهساز نوع خاصی از توقف است. فهم چگونگی ظهور دولت تمدنی میتواند ما را به فهم کنشگری دولت تمدنی در روابط بینالملل برساند و به چگونگی ایجاد صلح در منطقهای خاص یا در نظام بینالملل و نظم جهانی و افزایش سطح همگرایی رهنمون شود. هدف پژوهش حاضر بررسی نحوهی اثرگذاری تمدن، به عنوان یک پدیدهی نوظهور در نظام بینالمل است. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و اطلاعات به شیوه کتابخانه ای گردآوری شدهاند. حاصل این پژوهش، فهم چگونگی کارگزاری دولت تمدنی و تمایز آن با سایر بازیگران (همچون دولت ملی) و نحوهی کنشگری آنها در نظام بینالملل معاصر بود. پیامد دانشی تحلیل فرایندی اثرگذاری تمدن در نظم جهانی و اثبات وجود چنین فرایندی، ما را به ضرورت سطح تحلیل تمدن و یا نظریههای تمدنی رهنمون میسازد. برای بازیگران تمدنی، ادامهی کنشگری در وضعیت سرزمینی و ملی، مخاطرهآمیز بوده و باعث مسکوتماندن بخشی از ظرفیتهای این بازیگران و در نهایت تکرار تجربهی اوایل قرن بیستم ایران، ترکیه و ... میشود. باقی ماندن در وضعیت دولت ملی و دولت سرزمینی، هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی، سبب میشود که بخشی از منابع اثرگذار بر این دولتها از چرخهی بهرهبرداری خارج شوند. حفظ حد و مرزهای مشخص براساس یک قرائت ملی و سرزمینی، در حالی که عناصر تشکیلدهندهی هویت تمایل به برونگرایی حداکثری دارند، زمینهساز نوع خاصی از توقف است. فهم چگونگی ظهور دولت تمدنی میتواند ما را به فهم کنشگری دولت تمدنی در روابط بینالملل برساند و به چگونگی ایجاد صلح در منطقهای خاص یا در نظام بینالملل و نظم جهانی و افزایش سطح همگرایی رهنمون شود.
ملخص الجهاز:
در عرصه ي سياست خارجي، دولت تمدني از طريق منابع و شبکه هايي که تمـدن در اختيـار آن ها قرار ميدهد (حوزه ي اعتبار تمـدني) کـنش هـاي خـود را تنظـيم کـرده و نحـوه ي کنش گري خود در روابط بين الملل را سامان ميبخشد.
قبل از ورود بـه چگـونگي مشـارکت تمـدن در امـر سياسي، ذکر دو نکته ي مقدماتي، به عنوان پيش فرض ، ضروري است : پيش فرض نخست آن است که تمدن براي بررسي همه ي دولت هاي موجود در نظـام بين الملل مناسب نيست ؛ ممکن است اين مقياس صرفا بر دولت هايي که در مناطق خاصي قرار دارند و يا از ويژگي خاصي برخوردارند، کارآيي داشته باشد.
اين تحليل در مورد عناصر اثرگذار بر کنش سياسي مبتنـي بـر وحـي نيـز قابـل تطبيق است ؛ يعني در هر دوره اي که عناصر ديني بتوانند در کانون سياست و قدرت سازي قرار بگيرند و در عرصه هاي اجتماعي به موازات آن حضور داشـته باشـند، جمـع و تلفيـق الهيات اجتماعي و الهيات سياسي دولتي برآمده از آن ، يک دولت تمدني را ايجـاد خواهـد کرد.
اين کارآمدي در سياست خارجي از طريق شبکه ي منسجمي شکل ميگيرد که برآمده از حوزه ي اعتبار تمدني است و در اختيار دولت تمدني قرار دارد و سبب تمايز عمـده ي آن بـا دولـت ملـي ميشود.
باتوجه به شبکه ايبودن و فراينديبودن تمدن ، "دولت تمدني" از امکان بهـره منـدي بيش تري از ظرفيت هاي خود در سياست خارجي و کنش گري در نظام بين الملل برخـوردار است .
Tehran: Institute for Political and International Studies.
International relations: a religious and civilization approach.