خلاصة:
گرشاسپ یکی ازبزرگترین پهلوانان اساطیر ایرانی است که زندگی آرمانی و شگفت انگیز وی در اوستا ، متون پهلوی و حماسی بازتاب یافته است . در همه ی این آثار آنچه که به عنوان برجسته ترین ویژگی گرشاسپ بر آن تکیه شده ، دلاوری و پهلوانی اوست ، اما در بعضی کتب ، از یل اساطیری به عنوان پادشاه یاد شده است که این پرسش را برای خواننده ی این متون مطرح می کند که علت این ناهماهنگی ها ، در اسطوره های مربوط به گرشاسپ چیست ؟ این پژوهش بر آن است که بر اساس روش توصیفی ـ تحلیلی و بررسی و مقایسه ی دیدگاه های مختلف پیرامون جایگاه این پهلوان از اوستا ، کهن ترین اثر مدون قوم ایرانی که از او نام برده ، تا حماسه های ملی متأخر دوره ی اسلامی ، به این نتیجه برسد که نقش وی به عنوان پادشاه را بپذیرد یا یک پهلوان شکست ناپذیر، و این که آیا وی در حقیقت پهلوانی بوده در خدمت پادشاه یا پادشاهی که مدتی حکمرانی کرده است
ملخص الجهاز:
در همه ي ايـن آثـار آنچـه که به عنوان برجسته ترين ويژگي گرشاسپ بر آن تکيه شده ، دلاوري و پهلواني اوست ، اما در بعضي کتب ، از يل اساطيري به عنوان پادشاه ياد شـده اسـت کـه ايـن پرسـش را بـراي خواننده ي اين متون مطرح مي کند که علت اين ناهماهنگي ها ، در اسطوره هاي مربوط بـه گرشاسپ چيست ؟ اين پژوهش بر آن است که بر اساس روش توصـيفي ـ تحليلـي و بررسـي و مقايسـه ي ديدگاه هاي مختلف پيرامون جايگاه اين پهلوان از اوستا ، کهن ترين اثر مدون قوم ايراني که از او نام برده ، تا حماسه هاي ملي متأخر دوره ي اسلامي ، به اين نتيجه برسد که نقـش وي به عنوان پادشاه را بپذيرد يا يک پهلوان شکست ناپذير، و اين که آيا وي در حقيقت پهلواني بوده در خدمت پادشاه يا پادشاهي که مدتي حکمراني کرده است .
چنين به نظر ميرسد که ميتوان متون تاريخي عهد اسلامي را در ياد کرد اسطوره ي گرشاسپ به سه گروه تقسيم کرد: گروه اول ، کتبي هستند که او را به عنوان جهان پهلوان معرفي ميکنند؛ مورخان اين دسته آثار، همداستاني خود را با اوستا و متون پهلوي ابزار داشته و از گرشاسپ به عنوان ابرپهلوان ياد کرده اند.
و چون هفتاد سال از ملک منوچهر بگذشت ، افراسياب بن پوشنگ بيرون آمد و حرب کرد و منوچهر را اندر کوه هاي طبرستان به حصار کرد و پادشاهي او بگرفت و دوازده سال او داشت تا از وي باز ستد و ميان ايران و توران حد نهاد و گرشاسپ که پهلوان ايراني بود، به روزگار او بود و اين گرشاسپ جد سام بن نريمان بود و جد رستم » (گرديزي، ١٣٦٣: ٤١).