خلاصة:
گونهشناسی (سنخشناسی) بهعنوان روشی که پیش از این در نظریهپردازیها و تحقیقهای برخی اندیشمندان مطرح علوم اجتماعی به کار رفته است، در کنار دیگر انواع روشهای طبقهبندی، خود میتواند به مثابه روشی برای تبیین و تولید مفاهیم در تحقیقات نظری و حتی کاربردی استفاده شود. هدف این مقاله، بررسی چیستی، چرایی و چگونگی گونهشناسی و همچنین مرور نمونههای مشهور گونهشناسی مکاتب دانش مدیریت بوده است. بدین منظور، ضمن بررسی ریشههای هستیشناختی، معرفتشناختی و ارزششناختی گونهشناسی در مقام بیان چیستی، به بررسی انواع طبقهبندی، خوشهبندی، ردهبندی و در مقام چرایی به اهداف، مزایا و معایب آن پرداخته و در بیان چگونگی ساخت گونهشناسی ضمن اشاره به مواردی همچون گونههای نماینده، ایدئال و ممتاز، راهبردهای قیاسی، استقرایی و عملیاتی در ساخت گونهشناسی معرفی شده است. در نهایت، برخی از مطالعات گونهشناسی در دانش مدیریت، معرفی و تحلیلشدهاند. یافتهها، نشان میدهند به مساله گونهشناسی نظریههای مدیریت از دهه 60 قرن بیستم میلادی بیشتر توجه شده است. در سالهای اولیه، ساخت گونهشناسیها مبنای استقرایی داشتهاند اما به نظر میرسد در سالهای اخیر، رویکرد قیاسی و عملیاتی در ساخت آنها پررنگتر شده است.
ملخص الجهاز:
روششناسی گونهشناسی: رهنمونی بر نظریهپردازی در دانش مدیریت میثم لطیفی ( دانشیار گروه مدیریت دولتی، دانشکده معارف اسلامی و مدیریت، دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)، تهران، ایران دریافت: 15/12/1396 پذیرش: 21/06/1397 گونهشناسی (سنخشناسی) بهعنوان روشی که پیش از این در نظریهپردازیها و تحقیقهای برخی اندیشمندان مطرح علوم اجتماعی به کار رفته است، در کنار دیگر انواع روشهای طبقهبندی، خود میتواند به مثابه روشی برای تبیین و تولید مفاهیم در تحقیقات نظری و حتی کاربردی استفاده شود.
آیا واقعا اینگونه است؟ آیا چنین طبقهبندیهایی تنها یک توصیف ساده و بدون پیشفرضها و الگوهای ذهنی است؟ به نظر میرسد این چهارچوب ساده و بسیاری از چهارچوبهای دیگر (جدول تناوبی مندلیف در شیمی یا انواع ایدئال قدرت وبر) که ساده، ایستا و حتی غیر قابل مناقشه، تلقی میشوند، به جهانبینیهای خاص و تلقیهای متفاوت از هستیشناسی و معرفتشناسی تعلق داشته و همانگونه که دوتی و گلیک (1994) و تشکری و تدلی (1998) بیان کردهاند، بیش از آنکه یک چهارچوب باشند، یک نظریه پیچیده و البته خوبسازمانیافته را در درون خود دارند.
برای نمونه، رابینز (1389، 429) بر اساس دو مفهوم کرانساز منظر سیستمی (دوقطبی باز و بسته) و دیدگاه نتایج نهایی (دوقطبی عقلایی و اجتماعی) گونهشناسی دو بعدی از نظریههای سازمان را ساخته و نظریههای موجود را به مثابه مصادیق گونهها در چهار گونه کارایی ماشینی، افراد و روابط انسانی، طرحهای اقتضایی و قدرت و سیاست طبقهبندی کرده است.
گونهشناسی بوریل و مورگان از نظریههای سازمان(به نقل از نوروزی،1383، 48) گراهام استلی و اندرو وندیون (1983) مکاتب مدیریت را بر اساس دو مفهوم کرانساز سطح تحلیل سازمانی (خرد و کلان) و تأکید بر جبر و اختیار به چهار نگاه طبقهبندی کردهاند (شکل شماره 4).