خلاصة:
ایده تولید «علوم اجتماعی اسلامی» از راهکارهای پاسخ به مسئلة تبیین وفهم
حیات انسانی و احتماعی انسان و ارائه مدلهایی برای ادارة بهتر جامعه است. اما
مقصود از علوم احتماعی اسلامی و علم دینی چیست؟ طرفداران و کسانی که علم
دینی را ممکن میدانند پاسخهای مختلفی به این پرسش دادهاند. «الگوی حکمی
و اجتهادی علوم اجتماعی» پاسخی برای تبیین چیستی» طبقهبندی و روششناسی
علوم اجتماعی در مقام موجود و مطلوب و تلاشی در شکلدهی به یک برنامة
پژوهشی برای تولید علوم احتماعی اسلامی است. در این مقاله با رویکردی توصیفی
و تحلیلی پس از ذکر مقدمات و مقصود از الگو و معرفت الگویی در مطالعة مرتبة
دوم علوم احتماعی» به تشریح دیدگاه الگوی حکمی و اجتماعی در چهار بخش:
چیستی علوم اجتماعی» ۲. نسبت علوم اجتماعی بااعقل و حکمت» ۳. نسبت علوم
احتماعی با تحربه و ۴. نسبت علوم احتماعی با آموزههای نقلی پرداخته میشود.
براساس این تبیین در دو بخش انتهایی به برخی الزمات روشی و آیندهنگارانه این الگو
در تولید علوم اجتماعی اسلامی نیز اشاره میشود.
ملخص الجهاز:
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومتی اسلامی، ضرورت استمداد از دین در ادارۀ جامعه بیشتر احساس شد و این پرسش بهصورت جدی مطرح شد که نسبت علوم انسانی رایج که مدعی تبیین و فهم حیات انسانی و اجتماعی انسان و ارائۀ مدلهایی برای ادارۀ بهتر جامعه است با آموزههای اسلامی چیست؟ از ابتدای انقلاب اسلامی، در راستای پاسخ به این پرسش، تلاشهای مختلفی صورت گرفته است که ایدۀ «تولید علوم اجتماعی اسلامی» یکی از راهکارهای مطرح این پرسش است؛ بااينحال، بايد اعتراف كرد هنوز پرسش جدی اين است كه چه بايد كرد و تحول در علوم انسانی چگونه ايجاد میشود؟ در دو حوزه میتوان تلاشها دربارۀ علم دینی را بررسی کرد: دستۀ اول، تلاشهای علمشناسانه در توضیح و تبیین چیستی علم دینی و دستۀ دوم، تلاشهای پژوهشی و علمی برای تنقیح مبانی علوم خاص است.
نگارنده در پژوهشها و آثار متعددی به بحث در فلسفه و مبانی علوم اجتماعی (مانند فلسفۀ علوم اجتماعی و آثار معرفتشناختی) یا مباحث دینشناختی مرتبط (مانند بخشهای مربوط به علم و دین در آثار کلامی) پرداخته است، این آثار از آن جهت که ناظر به ربط این مبانی با نظریهها و روشهای پژوهش در آن است، معرفتی الگویی ارائه میدهند، ولی مسائل آن فینفسه جزء مسائل و مباحث الگوی حکمی و اجتهادی نیستند.
پاسخ الگوی حکمی و اجتهادی به این پرسش که آیا میتوان از متن، فهمی ورای مراد مؤلّف بهدست آورد؟ مثبت است، زیرا معتقد است در زمینههای فهم بنابر چهارچوب فلسفۀ اسلامی واقعیّتی ورای ذهن ما وجود دارد ولی چون زمینههای مختلف زمانی، مکانی، رفتاری، اجتماعی و تاریخی در پیدایش واقعیتهای مادّی اعمّ از انسانی و غیرانسانی اثرگذار هستند، به همین دلیل، این واقعیتها برخلاف واقعیّتهای مجرّد همواره متغیّر هستند.