ملخص الجهاز:
"به عنوان مثال واقعگرایی فلاهرتی از نظر ایدئولوژیک بر این باور است که اصالت انسان همواره در تضاد با شرایط نامساعدی است که جزئی از واقعیت جهان است،در حالی که چنین فیلمی میتواند کاملا تأثر برانگیز باشد[مانند صحنهء آخر فیلم نانوک]ممکن است از نظر احساسی غیر واقعی جلوهگر شود[برخی از قسمتهای فیلم مردی از آران]که با وجود وفاداری تصاویر به زندگی«واقعی»باورکردنی نیست.
اما باید ببینیم این انتقاد،بر حسب آنچه که فیلم در تلاش دست یافتن به آن است،میتواند وارد باشد یا نه،آیا کیفیت ایستا نقشی در هماهنگی کل اثر از لحاظ معماری آن دارد،یا در بیان و رسانایی تصور خاص«دریر»از مواد کارش کمکی میکند؟یکی از جنبههای کیفیت ایستا که در بخش اعظم فیلم نمایان است،تقید به فضاهای بسیار (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) محدود-اتاقهای تنگ،غالبا با پنجرههای بسیار کوچک و درهای باریک-است.
محصور کردن وسعت فضا،حرکت دوربین را محدود میکند،با این همه،محدودیت فضایی که«دریر»بر خود تحمیل میکند،بخشی از تکنیک سادهسازی او محسوب میشود،که به صورت بیان احساس اسارت و احتضار ژاندارک جلوهگر میشود، چیزی که ما نیز به عنوان تماشاگر ناگزیر از تجربهء آنیم.
این دیدگاه ایستا نسبت به طبیعت انسان با کیفیات سبکگرایانهء فیلم تعریف میشود و از همین روی،بحث دربارهء اینکه مصیبت ژاندارک به واسطهء ایستاییاش «سینمایی»نیست،در واقع جدل از موضع درکی بسیار محدود نسبت به اینکه«فیلم چه باید باشد»است،و این نه تنها تجویز یک سبک خاص،که تجویز درکی خاص از تجربه نیز محسوب میشود."