خلاصة:
قرآن بهعنوان متنی ادبی دارای گونههای زیباییشناختی است که لایههای معنایی بههمپیوسته آن در عین یکپارچگی معنایی در چینش واژگان «تفصیل» یافته است؛ بنابراین نیازمند ابزاری است که مخاطب را تا عمیقترین این لایهها رهنمون شود و او را به فضای این یکپارچگی معنایی نزدیک کند. نماد، نشانه امری قدسی و فرودآمده از عوالمی فراتر از انسان است که خود را در بستر واژگان مینمایاند تا رشته پیوند میان انسان و این معانی قدسی باشد. جایگزینی مفهومی بر مفهوم دیگر نخستین کلید کشف نماد در متن است که همان تشبیه و استعاره است. در این پژوهش تلاش شده است میان آیات قرآن رابطه میان انسان و عالم هستی با توجه به ویژگیهایی متناظر یکدیگر بررسی شود. نتیجه اینکه قرآن کریم با ایجاد تناظر میان وجود انسان با اجزای هستی، مخاطب خود را با تغییرات، ویژگیها و حالات اجزای هستی همراه کرده و مسیر او به سمت رشد و تعالی را هماهنگ با اجزای عالم هستی به تصویر کشیده است. این تناظر درنتیجه ایجاد رابطه جانشینی میان انسان و عالم هستی و در مواردی سایر اجزای عالم رخ داده است.