خلاصة:
فن "شاکله" از آرایههای معنوی بدیع و بر پایة همگونی است که بسیاری از نمونههای برجستة آن در میان کاوشهای قرآنی، ناشناخته یا کمشناخته مانده است. این پژوهش پس از بازخوانی تاریخچه و بازشناخت جایگاه مشاکله در علوم بلاغت و بازتعریف گونههای آن، به شیوة توصیفی-تحلیلی، با نوخوانی آیات در پی یافتن نمونههای تازه و نغز این آرایه در قرآن رفته است. از آنجا که برخی قرآنپژوهان، دانش بدیع را تنها در زیباییشناسی متن کارا دانسته و در تفسیر سودمند ندیدهاند، هدف بنیادین این جستار، پاسخ بدین پرسش است که شناخت آرایة مشاکله در فرایند برداشت معنای متن قرآن چه کارکردهایی دارد؟ این پژوهش نشان میدهد مفسّر آشنا با این شیوة ادبی، به مدلول ظاهری واژگان بسنده نکرده، در دام خطای در تفسیر نیفتاده و در پی آشکارسازی انگیزه گزینش واژگان خواهد رفت. افزون بر این چند سودمندی، نشان داده میشود نمایانسازی لحن تهکمی متن و پیشآوری برداشتی رسا و گیرا بر پایة همگونی، از دیگر کارکردهای شناخت آرایه مشاکله است.
The technique of <em>mushakalah</em> is one of the homonymy-based semantic literary devices of rhetorical embellishment, many prominent examples of which have remained unknown or less known in the Qur’anic explorations. The present descriptive-analytical research, after reviewing the history and recognizing the status of <em>mushakalah</em> in rhetoric and redefining its sub-types, by re-reading the ayahs, seeks novel examples of this device in the Qur’an. Since some Qur’anic scholars have considered <em>badi'</em> (rhetorical embellishment) as practical only in the aesthetics of the Qur’anic text and have not seen it helpful in its interpretation, this study aims to find an answer to the question of “what functions one can conceive for recognizing the technique of <em>mushakalah</em> in the process of understanding and interpreting the text of the Qur’an.” The research findings show that exegetes familiar with this literary device do not consider the apparent signification of the words enough, and are not trapped in interpretative mistakes, but seek to reveal the motives behind the choices of words. In addition, it is shown that another function of <em>mushakalah</em> is the revelation of the ironic tone of the text and presenting an eloquent interpretation on the basis of homonymy. <br />
ملخص الجهاز:
مقالۀ نخست تلاش میکند تفاوت مشاکله با دیگر آرایه های بدیعی همچون جناس را روشن سازد؛ هرچند این تحقیق در شناخت سازوکار مشاکله سودمند است ، ولی پرده برداری از رمز و راز زیبایی این آرایه و بررسی ناهمسانی مشاکله با دیگر مجازها، به ویژه از منظر شناخت عملکرد ذهن هنگام روبرویی با این شیوة ادبی، نیاز به کاوش بیشتر دارد؛ از سویی این مقاله تنها به آوردن چند نمونۀ قرآنی مشهور مشاکله بسنده کرده و در پی بررسی نقش شناخت این آرایه در تفسیر متن نیز نرفته است .
پیش از سکاکی(٦٢٦ق )، ادب سنجان و قرآن پژوهانی نیز کم و بیش به شناخت نمونه های مشاکله رویآورده اند؛ همچون فرّاء(٢٠٧ق ) که هرچند نام آرایۀ مشاکله را نمیآورد، ولی دربارة آیۀ «و جزاء سیئۀٍ سیئۀ مْثلها» (شوری:٤٠) میگوید که واژة "سیئه " دوم ، به معنای "جزاء" است (فراء، ١٩٨٠، ج ١: ١١٧)؛ چرا که به راستی، جزای بدی، "بدی" نیست .
فیود از بدیع پژوهان معاصر نیز باورمند است که مشاکله ، گونه ای از مجاز است ، ولی زیبایی این شیوه بر پایۀ همگون گویی و همراهی دو واژة پایه و پیرو است (فیود، ١٩٩٨، ١٩٥)؛ بنابراین باید گفت شگرد مشاکله - چه جایگاه آن دانش بدیع باشد یا بیان - شیوه ای هنری در متن ادبی است ؛ سخنور در این صنعت بلاغی، برای رساندن یک معنا با پیروی از نشانه ای در بافت درون زبانی یا برون زبانی، واژة دیگری را غیر از واژة ویژة آن معنا برمیگزیند و با این آشناییزدایی و هنجارگریزی، سخن را شگفت انگیز ساخته و زبان ادب را میآفریند.