خلاصة:
الگوهای تدریس، تابعی از نظامهای فلسفی هستند و آخرین ویرایش تکامل یافته فلسفه اسلامی حکمت صدرایی میباشد. هدف این مقاله، طراحی الگویی متناسب با مبانی فلسفی حکمت صدرایی برای طراحی الگوی تدریس، در مدیریت و ساماندهی اطلاعات و شناخت دانشآموزان بود. ازاینرو، به این پرسش پاسخ میدهد که بر اساس حکمت صدرایی، باید چگونه الگوی تدریسشناختی طراحی شود؟ پاسخ آن با استفاده از روش استنتاج استلزامات آموزشی، از مبانی حکمت صدرایی دریافت گردید. یافتهها حاکی است که اهداف چنین الگویی، تعامل شناختی با جهان، ایجاد نظام شنناختی منسجم و پایداریشناختی است و معلم طی مراحل جمعآوری و دستهبندی دادهها، تکوین مفهوم از دادهها و حفظ و بازیابی دادهها در تدریس به این اهداف میرسد. معلم نیز بهعنوان آمادهساز یادگیری، عامل انسجام جمعی یادگیری، عامل تداوم یادگیری و زمینه ساز گذر دانشآموز از مراحل ایفای نقش میکند.
Teaching patterns are subordinate to philosophical systems and the latest evolved version of Islamic philosophy is Sadrā’i wisdom. The purpose of this article was to design a model that is in line with the philosophical foundations of Sadrā’i wisdom for designing a teaching model in managing and organizing students' information and cognition. Hence, it answers the question of how to design a cognitive teaching model based on Sadrā’i wisdom. The response was obtained from the basics of Sadrā’i wisdom using the method of deducing the educational implications. The findings indicate that the goals of such a model are cognitive interaction with the world, establishing a coherent cognitive system, and cognitive stability, and the teacher during the data collection and classification process, creation of the concept of data, and retention and retrieval of data in teaching, achieves these goals. The teacher also acts as a learning facilitator, a collective learning cohesion factor, a learning continuum factor, and a facilitator of the student's transition from stage to stage.
ملخص الجهاز:
تدریسشناختی، طراحی الگو، حکمت صدرایی، پایداریشناختی مقدمه الگوهایهای تدریس، چارچوبی برای تسهیل یادگیری دانشآموز است و با توجه به مبانی فلسفی هر یک از این الگوها تغییر مییابد و متناسب با مبانی فلسفی، الگوهای تدریس را طبقهبندی نمودهاند (فنستر میچر و سولیتس، 2004).
با توجه به توضیحات داده شده، میتوان این هدف را بنابر رویکرد صدرایی، چنین توضیح داد: یادگیری فرایند ارتباطی موجود زنده و ارگانیک با طبیعت مکانیکی و بیجان نیست و انسان با جهانی که همه حیان و جان هست، مرتبط است.
ازاینرو، یادگیری تعاملی است میان دو موجود ارگانیگ، که شرایط فعال و زندگی دارند و این جهان ارگانیک، در شرایط مختلف میتواند جنبههای مختلفی را برای انسان نشان دهد.
پس برای آنکه انسان بتواند ادراک خود را نسبتا پایدار کند، نیازمند آن است قدرت و قوت کیفی ارتقا یابد که از منظر ملاصدرا قوه خیال و حافظه این کار را بر عهده دارد و یافتهها را در ذهن مجرد شخص ماندگار میکند (همان، ص212).
مراحل الگوی تدریسشناختی در فرایند یادگیری، پس از بیرونیترین و قشریترین مرتبه، یعنی لایۀ رفتاری، مرتبه ادراکی و ذهنی است؛ یعنی برخلاف رفتارگرایان، هر رفتاری پشت پرده ذهنی دارد که برای عمیق کردن یادگیری، توجه به این جنبه از یادگیری ضروری است.
از منظر حکمت صدرایی، هریک از این رویکردها، به جنبهای از انسان توجه دارد، در مرحله اولین، مسئله دریافت دادههای حسی توسط دانشآموز است و باید معلم در گرفتن این دادهها، به دانشآموز کمک کند.
در عین حال، که خود دانشآموز فعال است، اما آموزگار نیز نقش تتمیمی و تذکیری دارد و بخشی از تعلیم او مربوط به تذکیر و یادآوری برای حفظ تمام مراتب است.