خلاصة:
نگاه، مجرای رویارویی هنرمند نقاش و نیز مخاطب اثر نقاشی با آن است. این مواجهه، نوعی تجربهی انسانی است که از منظر هنرمند نقاش به هنگام خلق اثر، همچنین از ورای مخاطب در زمان نگریستن به نقاشی قابل بررسی است. سؤال اصلی در این پژوهش، این گونه مطرح شده است که نسبت نگاه با تجربهی زیستهی هنرمند نقاش، نیز درگیری آن با بدن زیستهی مخاطب و خالق اثر در ادراک نقاشی چگونه است؟ بر همین اساس ماهیت آن، به عنوان نوعی از تجربهی زیسته که رخدادش منتج به ادراک بصری و به طور خاص دریافت اثر نقاشی است، مطرح گردیده است و در باب بدن زیسته نیز، نگاه به عنوان جزء ساکن در آن، مورد تحلیل و تأمل قرار گرفته است. در نهایت با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی، به شیوهی توصیفی- تحلیلی و بر اساس شواهد موجود در آراء و نظریات فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، موریس مرلوپونتی، وجود ارتباط نزدیک بین تجربهی زیستهی هنرمند نقاش و نگاه او نتیجهگیری شده است. بر اساس یافتههای این پژوهش باید گفت، نگاه، نوعی از تجربهی زیسته بوده است و به هنگام مواجههی مخاطب با اثر نقاشی، بدن زیستهی او را درگیر میسازد؛ لذا به عنوان جزئی از آن، در بدن زیسته سکنا خواهد داشت.