ملخص الجهاز:
"اعتماد السلطنه مراد ایرانیان از دیو را مردان بدنهاد میداند؛نه آنکه موجوداتیشگفت و تخیلی موردنظر بوده باشد:«این طوایف چون اصلا ترک و جنگی و داراینوعی از خشونت بوده،مردم عراق و سایر ممالک ایران آنها را وحشی دانسته و دیوخوانده و مقصود از این دیو،مردم بد است نه آنچه عوام فرض کرده و هیکلی عجیب در عالم خیال برای آن درست نموده و فردوسی علیه الرحمه اشاره به این مطلبمینماید و میفرماید: {Sتو مر دیو را مردم بدشناس#کسی کو ندارد ز یزدان سپاس#هر آن کو گذشت از ره مردمی#ز دیوان شمر مشمرش آدمیS}(اعتماد السلطنه،1373:5) یکی از منابع بسیار باارزش برای مطالعه در خصوص هویت مازندران و ماهیتجغرافیایی این خطه،مطالعه برخی واژگان کهنی است که در مورد جایها و آبادیها واقوام این منطقه وجود دارد.
وانگهی اگر در گوشهای از این قاره،سرزمینی به نام مازندران یافت میشد که مناطق و شهرهایی چون آمل،ساری،گرگسار،گرگان،تمیشه،البرز و دماوند در آن موجود بود،آیا امکانپذیر بود به آسانی از کنارچنین منطقهای گذر کرد و آن سرزمین را مازندران جعلی و غیر واقعی دانست؟ در کتاب بیان الادیان که در سال 485 ه ق نوشته شده است(صفحه 40)،وقتی ازمذهب شیعه اثنی عشریه سخن گفته میشود،واژه مازندران به کار میرود و بر ایننکته صحه گذاشته میشود که قبل از حمله مغول از واژه مازندران استفاده میشده وچنانکه برخی از محققان تصریح کردهاند،این واژه در آن زمان بدون کاربد نوبده است: «الامامیه الاثنی عشریه:ایشان یک فرقهاند و از شیعه هیچ گروه بیش از ایشان نیستو به عراق و مازندران سخت بسیاراند و به خراسان نیز»(کیا،2537:26)."