خلاصة:
پژوهش حاضر با هدف بررسی چندمعنایی فعل شکستن در زبان فارسی بر اساس معناشناسی قالبی مورد نظر فیلمور (1982) انجام گرفته است. روش پژوهش از نوع کیفی و به روش توصیفی-تحلیلی بوده که دادهها از طریق بررسی فرهنگ بزرگ سخن (1383) و همچنین با استفاده از مصاحبه با سخنوران انجام شده است. این پژوهش به دنبال پاسخی برای این پرسشهاست که قالبهای معنایی فعل شکستن کداماند؟ و این قالبهای مختلف معنایی چگونه در باهمآیی با واژگان دیگر این معانی را به-دست میدهند؟ نگارندگان در بررسی معانی چندگانهی فعل شکستن، معانی متمایز این فعل را بهدست دادهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که فعل شکستن دارای 40 قالب معنایی میباشد که معنای "ضربه و ترک" به عنوان معنای سرنمون و دیگر معانی نیز در 7 خوشهی معنایی؛ همچون «غم و ناراحتی» و «ارزش و احترام»، «پایان»، «تقلیل معنایی»، «چندمعنایی»، «فشار» و «استعاری» به عنوان معانی حاشیهای مورد استفاده قرار میگیرند.
Abstract The purpose of the current research is to investigate the Polysemy of the verb break in Farsi language based on Fillmore's Frame Semantics (1982).The research methodology that is qualitative would be descriptive-analytical. The data were analyzed through Fahang-e-Sokhan (2003) and interviewing with speakers. The present study seeks to answer these questions, which are the semantic frames of the verb "break" first. And how do these semantic frames are obtained when combined with other phrases? Also the authors have distinguished its primary meaning and also peripheral meanings of this verb. The research findings show that this intended verb has 40 different semantic frames. The meaning of "crack and stroke" as the prototypical frame and meaning and its other semantic frames in seven sub-frames such concepts as "Sadness", "Value and Respect", "End", "Semantic Reduction", "Polysemy", "Pressure" and "Metaphoric" are used as peripheral meanings by Persian speakers.
ملخص الجهاز:
ساخت دستوري چيزي (فاعل ) چيزي را (مفعول ) شکستن (فعل ) فرآيند کنش الف ) کنش گر نقش معنايي ب ) کنش پذير ج ) ضربه و ترک در اين قالب معنايي که شکستن در آن فعلي کنشي بـه حسـاب مـيآيـد، نقـش هـاي معنـايي کـنش گـر، کنش پذير و ضربه ضرورياند و رابطه ي بين آنها کاملاً يک طرفه است (بـه عبارتي، کـنش گـر کـنش پـذير را ميشکند).
ساخت دستوري چيزي (فاعل ) چيزي را (مفعول ) شکستن (فعل ) فرآيند کنشي الف ) کنش گر نقش معنايي ب ) کنش پذير ج ) غلبه کردن در اين قالب معنايي، فعل شکستن فعلي کنشي به حساب ميآيد که در آن نقـش هـاي معنـايي کـنش گـر، کنش پذير و نبرد ضرورياند.
ساخت دستوري چيزي (فاعل ) چيزي را (مفعول ) شکستن (فعل ) فرآيند کنشي الف ) کنش گر نقش معنايي ب ) کنش پذير ج ) مغلوب کردن فعل شکستن در اين قالب معنايي، فعلي کنشي است و نقش هاي معنـايي کـنش گـر، کـنش پـذير و غلبـه نقش هاي ضروري آن هستند که در اين کاربرد، در واقع کنش گر بر کنش پذير غلبه کرده است .
ساخت دستوري چيزي (فاعل ) چيزي را (مفعول ) شکستن (فعل ) فرآيند کنشي الف ) کنش گر نقش معنايي ب ) کنش پذير ج ) تمام کردن فعل شکستن در اين قالب معنايي فعلي کنشي محسوب ميشود و نقش هاي معنايي کنش گر و کنش پـذير ضرورياند.