خلاصة:
اگر تقلید یا اجتهاد میت با تقلید و اجتهاد متولیان امر او در نیابت از حج متفاوت باشد، دو حالت متصور است؛ نخست، در اصل وجوب حج (مانند اشتراط استطاعت در رجوع به کفایت)؛ دوم، در فروع مترتب بر اصل وجوب حج (مانند بلدی یا میقاتی بودن قضای حج میت). در هر دو صورت، اختلاف تقلید و اجتهاد میت یا با تقلید و اجتهاد وصی است یا با تقلید و اجتهاد ورثه و یا با تقلید و اجتهاد نایب (اعم از اجیر و متبرع). فقهای عظام دربارة هریک از حالتهای پیشین، اقوالی بیان کردهاند. البته قول صحیح آن است که اگر منوبعنه وفات یافت باید تقلید یا اجتهاد متولی امر او؛ یعنی وصی، ورثه و نایب مقدم گردد؛ مگر آنکه با نایب شرط کنند که براساس تقلید یا اجتهاد میت عمل کند؛ در این صورت از باب وجوب وفای به عهد، لازم است از همان متابعت شود؛ وقتی منوبعنه زنده است ولی قادر به حج مباشری نیست، باید کسی را برای نیابت حج خود اختیار کند که با تقلید یا اجتهاد او موافق باشد.
When the conformity or ijtihad of the dead body are different from those of the custodians of performing the Hajj on his behalf, then there are two cases: first, the necessity of performing the pilgrimage (as in the case of affordability based on competence) and second, subsidiaries regarding the necessity of performing the pilgrimage (such as the necessity of performing the Hajj on behalf of the dead body). In either case, the difference is between the dead body’s conformity and ijtihad with those of his custodian, his heirs, or his procurator (either hired or volunteer one). The great scholars have discussed each of these cases. Of course, the correct promise is that when one dies, the conformity or ijtihad of his custodian, heirs, and procurator will have priority, unless they are conditioned to act on the basis of the dead one’s conformity or ijtihad, then the covenant should be fulfilled. However, when the one, whose Hajj is going to be performed on behalf, is alive but not able to perform his pilgrimage, he must appoint someone to perform his pilgrimage who agrees with his conformity or ijtihad.
ملخص الجهاز:
البته قول صحیح آن است که اگر منوبعنه وفات یافت باید تقلید یا اجتهاد متولی امر او؛ یعنی وصی، ورثه و نایب مقدم گردد؛ مگر آنکه با نایب شرط کنند که براساس تقلید یا اجتهاد میت عمل کند؛ در این صورت از باب وجوب وفای به عهد، لازم است از همان متابعت شود؛ وقتی منوبعنه زنده است ولی قادر به حج مباشری نیست، باید کسی را برای نیابت حج خود اختیار کند که با تقلید یا اجتهاد او موافق باشد.
به نظر میرسد نظریة دوم مقرون به صحت باشد؛ حال اختلاف تقلید میت با تقلید وصی، در اصلِ وجوب حج باشد، یا در فروع مترتب بر اصل وجوب؛ زیرا گرچه میت مشغول الذمه است و دَین حج را بر عهده داشته، لیکن پس از مرگ، تکلیف از وی ساقط گردیده و متوجه وصی یا ورثة او میشود که باید ذمة میت را فارغ نمایند و با توجه به اینکه تکلیف متوجه وصی اوست، چگونه وصی میتواند خلاف تقلیدش عمل کند؟ مثلاً اگر بنابر تقلید وصی، رجوع به کفایت شرط استطاعت نباشد و ماترک میت به اندازة مخارج یک حج واجب باشد؛ گرچه بر اساس تقلید میت، وی مستطیع نباشد.
با این بیان، نادرستی دیدگاه و نظریة اول و سوم روشن میشود؛ زیرا میت در وصیتش؛ چه هزینة حجش را از ثلث مال تعیین کرده یا دربارة هزینة آن وصیت نکرده باشد، در هر دو صورت، پس از وفاتش تکلیف ندارد و تکلیف فعلی متوجه وصی اوست و اگر وصی بخواهد به تکلیفش عمل کند، عمل بر وفق تقلید یا اجتهاد غیر خودش بیمعناست؛ زیرا در این صورت به تکلیفش عمل نکرده است؛ پس باید براساس تقلید یا اجتهاد خود عمل کند تا به فراغ ذمة خود یقین نماید.