خلاصة:
آیا حضور و نقش انسان در عرفان اسلامی، چونان پوسته ای بی ارزش است و اعتقاد به وجود مطلق ، دیگر جایی برای تصور حضور انسان باقی نمی گذارد؟ آیا می توان همچون برخی عارفان، مقام انسانیت را چنان رفیع دانست که گویی همه وجود ، انسان است و باقی تصویر و تصوراتی است که در آینه قلب و ذهن انسان نقش می بندد ؟ پژوهشگر کنجکاو می تواند در گفتار و نوشته های عارفان، نشانه هایی از اندیشه هیچ انگاری انسان (آنتی هیومنیسم) و نیز انسان گرایی (اومانیسم) را بازجوید . بیان این نکته که انسان در نظام هستی چه جایگاهی دارد و درجهان بینی عرفانی از چه موقعیتی برخوردار است ، مقصود اصلی این مقاله بوده است . از این رو با عنایت به آثار دو عارف صاحب نظر در این باره، یعنی ابن عربی و امام خمینی سعی در تبیین این جایگاه شده است . مبنای این تبیین ، مبحث پرهیز از هدم بنای انسانیت در فص یونسیه فصوص الحکم و شرحی است که امام خمینی در این باره در آثار عرفانی خود ارائه داده است . از جمع گفته های ابن عربی و شارحانش برمی آید که: همه موجودات از آن جهت که مظهر و تجلی معشوق و محبوب ازلی هستند، دارای تقدسند. پس زمانی که به همنوعان خود، یعنی انسان ها نگاه می کنیم، یا حتی به جهان گیاهان و حیوانات می نگریم، همه آنها را از آن جهت که با آفریننده در ارتباطند می بینیم و نه به عنوان وجودی مستقل از مقام الوهیت. این دیدگاه، وجدان انسان را بیدار می کند و موجب می شود که عشق و محبتی را نسبت به همه هستی در خود بپروراند.
Is the existence and agency of human life in Islamic mysticism is a worthless shell? Does the belief in the Absolute Existence leave no room for the notion of human existence? Can the position of humanity be considered so high as if the human being is all of existence and everything except him is the image and imagination that exists in the mirror of the human heart and mind? In mystical works, the curious researcher can search for signs of anti-humanism as well as humanim.The main purpose of this article is to demonstrate the status of mankind in the universe based on the Islamic mystical worldview. Therefore, this study tries to explain this position, according to the works of two Islamic scholars, Ibn Arabi and Imam Khomeini. The basis of this explanation is the topic of avoiding the destruction of the monument of humanity in the Yunessieh chapter of Fosus al-Hekam and a commentary of it by Imam Khomeini in his mystical works. It is clear from the statements of Ibn al-'Arabi and his commentators that all beings are sacred because they are the manifestation of God. So when we look at mankind, or even look at the world of plants and animals, we see them all in relation to the Creator, not as an independent entity. This view awakens one's conscience and cultivates love and affection for all beings.
ملخص الجهاز:
حريم انسان در تفاسير عرفاني (ره ) بر مبناي فص يونسيه ابن عربي و شرح آن از سوي امام خميني * محمدرضا موحدي چکيده آيا حضور و نقش انسان در عرفان اسلامي ، چونان پوسته اي بي ارزش است و اعتقاد به وجود مطلق ، ديگر جايي براي تصور حضور انسان باقي نمي گذارد؟ آيـا مـي تـوان همچون برخي عارفان، مقام انسانيت را چنان رفيع دانست که گـويي همـة وجـود، انسان است و باقي تصوير و تصوراتي است که در آينـة قلـب و ذهـن انسـان نقـش مي بندد؟ پژوهشگر کنجکاو مي تواند در گفتار و نوشته هـاي عارفـان، نشـانه هـايي از انديشة هـيچ انگـاري انسـان (آنتـي هيومنيسـم ) و نيـز انسـانگرايـي (اومانيسـم ) را بازجويد.
همين معنا در ديوان امام خميني تکرار شده است : طاق ابروي تو محــراب دل و جان من اسـت من کجا و تو کجا؟ زاهـد و محـراب کجـا ما همه موج و تو درياي جمالي ، اي دوست موج، درياســت عجـب آنکـه نباشـد دريـا (موسوي خميني ، ١٣٧٢: ٤٣) نيز در جايي ديگر سروده است : عاشـق روي تـوام دسـت بـدار از دل مـن به خدا جز رخ تو حل نکنـد مشـکل مـن مهـر کـوي تـو درآميختـه در خلقـت مـا عشق روي تو سرشته است به آب و گل مـن موج درياست جهان، ساحل و دريايي نيسـت قطرهاي از غم درياي تو شد سـاحل مـن (همان: ١٤٧) توجه به ذکر از منظر نشأت انساني محيي الدين ابن عربي پس از مبحث هدم آدمي ، به بحث دربارة حقيقت ذکـر و ارزش و مقايسة آن با ديگر عبارات مي پردازد و باز از همان منظر نشأت انساني به ذکر مي نگـرد و مي گويد که ذکر از جهاد در راه خداوند نيز برتر است ، زيرا جهاد و جنگ از هر دو سـو (مسلم و کافر) موجب هدم بنيان رب مي شود و هر چند جهاد موجب اعتلاي کلمـة الله و گاه شامل ثواب شهادت مي گردد، باز نمي توانـد هـدم نفـس را کـه آفريـدة پروردگارنـد، تدارک کند.