خلاصة:
سیدحسین نصر ازجمله فیلسوفانی است که در سنت فلسفی عرفانی(اسلام) تفکر و تدبر مینماید ودر این راستا، بالغ بر 50کتاب و بیش از 500 مقاله به رشته تحریر درآوردهاست و در حال حاضر در دهه هشتاد عمر خویش، همچنان پرانرژی و با انگیزه مشغول فعالیت علمی است. همین امر اهمیت واکاوی در اندیشه وی را دوچندان میسازد. از آنجا که اشاره صریح و آشکاری راجع به امر سیاسی در فلسفهی نصر نشده است، پی بردن به مضامین سیاسی در آرا و اندیشههای وی کاری است بس دشوار که با بکارگیری روش هرمنوتیکی در این پژوهش شاید بتوان به بخشی از اندیشههایش دست یافت. هدف نوشتار حاضر نیز پی بردن به زوایای سیاسی و اجتماعی اندیشه نصر مییاشد. در پاسخی صریح و فرضی به سوال مربوط به تضمنات سیاسی . اجتماعی اندیشه سیدحسین نصر شاید بتوان این گونه بیان کرد که وی در اندیشه خود به حاکمیت حکمت الهی و عقلانیت اسلامی نظر دارد.
Seyyed Hossein Nasr is among philosophers concerned mainly with the mystical philosophical tradition (Islam) and in this regard, he wrote over 50 books and 550 articles and now in the eighty decade of his life, he is still energetic and motivated, engaging still in his scientific activity. This will double the importance of analysis of his thought. Since there is no explicit referral to the political matter in Nasr's philosophy, understanding the political implications of his views and thoughts is extremely difficult apparent in this study, in some of his ideas that are based on a hermeneutic approach. The aim of the present paper is to understand the social and political aspects of Nasr's thought. In a clear and hypothetical answer to the questions related to the political and social implications of Seyyed Hossein Nasr's thought, it may be stated that he focuses his thoughts on the role of theosophy and Islamic rationality.
ملخص الجهاز:
در پاسخي صريح و فرضي به سوال مربوط به تضمنات سياسي اجتماعي انديشه سيدحسين نصر شايد بتوان اين گونه بيان کرد که وي در انديشه خود به حاکميت حکمت الهي و عقلانيت اسلامي نظر دارد.
(نصر، ١٣٨٣: ١٣٥) ايـن دگرديسي معرفتي، نصر را به سوي حکمت سوق داده است که ريشه هاي عميقا سنتي و ديني دارد و در سنت اسلامي علم ازلي يا علم حضوري خوانده ميشود.
در واقع ، تلاش خواهيم کرد به اين سؤال بپردازيم که آيا بـين ذهـن و عين نزد نصر پارادوکس وجود دارد؟ به عبارتي، آيا آنچه را که نصر ميانديشد با آنچه که وي هسـت تناقض آميز است ؟ يا ميشود به راحتي نصر را درک کرد و بين نظر و عمل او جمع کرد؟ طبعا، بيـنش نصر درباره ي واقعيت هـاي سياسـي و اجتمـاعي و عملکـرد او در ايـن حـوزه ي اهميـت کـار او را در نظريه ي سياسي احتمالياش آشکار ميکند.
در اين مرحله ، آن ، يعني عقل جزيي به تعبير نصر، انعکاس عقل کلي بر صحيفه ي نفس ميشود که ميتواند هم ابزاري براي نيل بـه حقـايق الهـي موجـود در وحـي باشـد (حقايقي که فرا عقلياند اما لزوما غيرعقلي نيستند) و در عين حال ، ميتواند حجابي باشد کـه همـان ◊ 13 حقايق را از انسان ميپوشاند.
سيدحسين نصر که همه ي دغدغه اش دين و سنت است و يا به تعبيـر خـودش ، متعلـق و موضـوع نهايياش ، خود خداست (نصر، b١٣٩٢: ٣٤) نميتواند بپذيرد کـه در يـک جامعـه : همـه ي قـدرت از خداوند گرفته شده و به مخلوق او داده شود.