خلاصة:
تعریف دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی بلامنازع در دنیای معاصر، معمولا با مفاهیمی همچون اکثریت سالاری یا حکومت اکثریت عجین شده است. در طیف دیگر نظریه های دموکراتیک، نظریۀ تسهیم قدرت وجود دارد که به نقد اکثریت سالاری پرداخته است و اشکال دیگری از نظام های سیاسی دموکراتیک را ارائه می کند. این نظریه، که توسط آرند لایپهارت، نظریه پرداز برجستۀ حوزۀ دموکراسی ارائه شده، دو مدل دموکراسی، انجمنی و توافقی، که به مدل های غیراکثریتی معروفند، را معرفی می کند. این نظریۀ رقیب، در نقد اکثریت سالاری و کاستی های آن، به ویژه در جوامع متکثر و چندپاره تعریف دیگری از مفهوم اکثریت ارائه کرده و بر دو ویژگی منحصر به فرد تاکید دارد؛ 1، فراهم نمودن بستری برای بیشینه کردن مشارکت حداکثری مردم در حد امکان؛ 2، ارتقای ثبات سیاسی و دموکراتیک ناشی از این مشارکت. در این مقاله ضمن معرفی نظریۀ تسهیم قدرت، به بررسی ابعاد دموکراسی های اکثریتی و توافقی پرداخته می شود. همچنین، برای درک بهتر این نظریه، به اجمال و در مقایسه با مدل توافقی، مدل دموکراسی انجمنی نیز معرفی خواهد شد.
ملخص الجهاز:
دموکراسي هاي اکثريتي و غيراکثريتي مبتني بر نظريۀ تسهيم قدرت دکتر رامين مفاخري دکتراي تئوري سياسي و محقق در دانشگاه ليورپول چکيده تعريف دموکراسي به عنوان يک نظام سياسي بلامنازع در دنياي معاصر، معمولا بـا مفـاهيمي همچـون اکثريت سالاري يا حکومت اکثريت عجين شده است .
در طيف ديگر نظريـه هـاي دموکراتيـک ، نظريـۀ تسهيم قدرت وجود دارد که به نقد اکثريت سالاري پرداخته است و اشکال ديگري از نظام هاي سياسي دموکراتيک را ارائه مي کند.
در توضيح چرايي ناشناخته تر ماندن نظريۀ غيراکثريتي دموکراسي در مقايسه با نوع اکثريتي آن ، مي توان به چند دليل اشاره کـرد: اول در طـول قرنهـا، گفتمـان هـاي رايـج و قـديمي تـر تاثيرگذار بر نظريه هاي دموکراسي،"حکومت اکثريت و در اپوزيسيون ماندن اقليت "را به يکي از اصول بديهي نظريه هاي دموکراتيک تبديل کرده است .
Consociational Model of democracy 4 ◊ لايپهارت در دهۀ ١٩٨٠، با توسعۀ نظريه ، آنرا در قالب مدل دموکراسي توافقي و بـه عنـوان جايگزيني براي دموکراسي اکثريتي و مناسب يراي هر دو جامعۀ همگن و نـاهمگن ، ارائـه کـرد.
ذکر اين نکته ضروريست است کـه دموکراسـي تـوافقي در خصـوص بهتـر بـودن حکومت اکثريت نسبت به حکومت اقليت ، با مدل اکثريتي اشتراک نظر دارد، با ايـن تفـاوت کـه حکومت اکثريت را تنها به عنوان يک لازمۀ حداقلي قلمداد مـي کنـد؛ مـدل تـوافقي بـه جـاي پذيرفتن تصميم گيري به وسيلۀ اکثريت هاي محدود١، به دنبال بيشينه کردن کمي اين اکثريت هاست (٢٠١٢ ,Lijphart).