خلاصة:
اقتدارگرایی در ایران سابقهای طولانی دارد. از زمانی که نخستین امپراتوریهای باستانی و ساخت سیاسی در ایران شکل گرفت اقتدارگرایی نیز متولد شد. در تمام طول سدههای گذشته نیز ساخت سیاسی اقتدارگرا ایرانیان را همراهی کرده و ویژگی کمابیش ثابت نظامهای سیاسی در این سرزمین بوده است. اما سوال اینجاست که چرا اقتدارگرایی در طول سدههای متمادی به رغم تغییرات تاریخی و گذشت زمان با برخی تغییرات ظاهری کماکان ریشههای عمیق خود را در ایران حفظ کرده و در قالب شبهاقتدارگرایی تداوم یافته است؟ فرضیه نوشتار پیشرو این است که با وجود تاثیر عوامل گوناگون، فرهنگ سیاسی را باید مهمترین عامل بازتولید اقتدارگرایی در ایران دانست. عاملی که موجب شده تا اقتدارگرایی و نظامهای سیاسی اقتدارگرا و شبهاقتدارگرا از سدههای گذشته با ایرانیان و حیات سیاسی آنان همراه باشد. از میان مولفههای فرهنگ سیاسی به مواردی بیشتر و به بعضی از آنها کمتر پرداخته شده است. در این نوشتار سعی بر این است که از میان مولفههای متعدد عمدتاً بر روی عامل ضعف فردیت در جامعهی ایرانی و علل آن به ویژه ساخت اقتدارگرایانهی خانوادهی ایرانی و آموزههای مذهبی پایدار در تداوم اقتدارگرایی تمرکز شود.
There is a long history of authoritarianism in Iran. Ever since the first ancient empires were born in Iran and when political structure was formed, the authoritarianism was borne in iran. In all past centuries has accompanied the Iranian authoritarian political structure.And features have been more or less stable political system in this country. But the question is why authoritarianism during many centuries despite historical changes still retains deep roots in Iran and has been perpetuated in the form of quasi-authoritarianism? This article's hypothesis is that despite the impact of various factors, Political culture should be the foremost reproduction of authoritarianism in Iran. A factor that has led to authoritarian and semi-authoritarian political systems of the past centuries combined with the Iranians and their political life. Among the components of political culture has been some more and some less.This paper is among several components, mainly on the weakness of individuality in Iranian society and its causes Specially focus on making the authoritarian Iranian family in continuation of authoritarianism.
ملخص الجهاز:
اما سوال اينجاست که چرا اقتدارگرايي در طول سده هاي متمادي به رغم تغييرات تاريخي و گذشت زمان با برخي تغييرات ظاهري کماکان ريشه هاي عميق خود را در ايران حفظ کرده و در قالب شبه اقتدارگرايي تداوم يافته است ؟ فرضيه نوشتار پيش رو اين است که با وجود تاثير عوامل گوناگون ، فرهنگ سياسي را بايد مهم ترين عامل بازتوليد اقتدارگرايي در ايران دانست .
اين ويژگي مشترک تاريخي و دوام آن در طول سـال هـاي متمـادي عـاملي شـده اسـت تـا محققين ايراني و پژوهشگران خارجي علاقه مند به مطالعه درباره ايـران ، ايـن سـوال را در ذهـن داشته باشند که چه عاملي سبب دوام و بازتوليد اقتدارگرايي در ساخت سياسي ايران شده اسـت ؟ پرسشي که با پاسخ هاي متفاوتي همراه بوده است .
در واقـع بـه جاي اين پرسش که آيا خاک ايران استبدادپرور بـوده اسـت بايـد پرسـيد چـه چيـزي در سـاخت اجتماعي و فرهنگي ايران ، زمينه هاي مناسب را براي پـذيرش و بازتوليـد اسـتبداد و اقتـدارگرايي فراهم کرده است ؟ بحث از فرهنگ و تاثيرات و پيامدهاي اجتماعي آن از ديرباز مورد توجـه علمـاي سياسـت و به ويژه جامعه شناسان بوده است .
(گـودرزي ، ١٣٨٩: ٥٢-٥٠، براي مطالعه بيشتر بنگريد به (پيران ، ١٣٨٤: ٣٤-٢٢) ٤) نظريه فرهنگ سياسي اما در کنار همه اين ديدگاه ها ديدگاهي ديگر نيز وجود دارد که بر نقش فرهنـگ سياسـي بـر تداوم اقتدارگرايي در ايران تاکيد دارد.