خلاصة:
شکلگیری گفتمان جدید بعد از انقلاب مشروطه، نتیجه شرایط عینی و ذهنی بود که در ایران رخ داد. از یک جهت هرج و مرج داخلی و ملوک الطوایفی شدن کشور، سبب به هم ریختن اوضاع داخلی ایران گردید و از سوی دیگر ارتباط روشنفکران با خارج و درک مستقیم شرایط و اوضاع غرب، سبب تحولی اساسی در ذهنیت ایرانیان مقیم خارج شد. آنان به سبب احساس دَینی که به ایران داشتند، سعی در یافتن و ارائه راه حلهایی داشتند که به تولید گفتمان جدید در عرصه ی روشنفکری منجر شد؛ گفتمانی که از دل آن رضاشاه بیرون آمد. در این میان، حسن تقیزاده با سرخوردگی از انقلاب مشروطه، ضمن اینکه به تمدن غرب پناه بُرد، چاره درد جامعه در حال فروپاشی ایران را سرکار آمدن یک دیکتاتور مصلح دانست؛ یک استبداد منوّر که عظمت ایران باستان را برگرداند و در کنار آن دستاوردهای تمدن غرب را در ایران عملی کند.
The formation of the new discourse that followed the Constitutional Revolution was the product of abstract and concrete situations that took place in Iran. On the one hand, anarchy and feudality caused internal chaos and on the other, foreign visits by the enlighten-minded people, who touched the condition in the West directly, left deep changes in the minds of Iranian expatriates. Due to their feeling of indebtedness to Iran, they began to explore and present solutions that finally resulted in the creation of a new discourse of enlightenment. From the very discourse emerged Reza Shah. Hassan Taghizade, one of these enlighten-minded thinkers who was disillusioned by the Constitutional Revolution and had resorted to the West, suggested that the final solution for the ruining society of Iran is the rise of a reformist dictator to power; an enlightened dictatorship that returns Iran to its ancient glory and besides, pursues the accomplishments of western civilization in the country.
ملخص الجهاز:
باستان گرايي و هويت ملي ؛ تجدد و استبداد منور: از ديدگاه سيدحسن تقي زاده و مجله کاوه ∗ دکتر محمد شفيعي فر استاديار علوم سياسي دانشگاه تهران ∗∗ نوذر خليل طهماسبي دانشجوي دکتري علوم سياسي دانشگاه تهران چکيده شکل گيري گفتمان جديد بعد از انقلاب مشروطه ، نتيجه شرايط عيني و ذهني بود که در ايران رخ داد.
مقاله ي حاضر سعي دارد تقي زاده را در مقام يک روشنفکر مورد بررسي قرار داده و به دنبال پاسخ گويي به اين پرسش است که کدامين عوامل سبب شد تا سيدحسن تقي زاده راه حل مشکلات ايران را در توسل به باستان گرايي ، تجدد و فرنگي مآبي و مهم تر از همه در استبداد منور جست و جو کند؟ ايده ي محوري مقاله اين است که «قياس اوضاع نابسامان ايران عصر پسامشروطه با عصر طلايي ايران باستان ، ادبيات روشنگري و در نهايت هرج و مرج و آشوب داخلي سبب شد تا تقي زاده و مجله کاوه به ترتيب هويت ملي ، تجدد و غربي شدن و ظهور استبداد منور را چاره درد ايران تلقي کنند».
شيوه ي گردآوري مطالب و داده ها در اين مقاله ، کتابخانه اي (اسنادي ) مي باشد و تلاش شده است تا از منابع و متون دسته اول و آثار مرتبط استفاده شود و با مراجعه به افکار و انديشه هاي تقي زاده و مجله کاوه ، برداشت او از موضوعات مختلف به ويژه هويت ملي ، روح ايراني ، غرب گرايي و تجدد مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.
از جمله مهم ترين اين روشنفکران سيدحسن تقي زاده بود که هم در مقام يک سياستمدار و هم در جايگاه يک روشنفکر در اين دوران ايفاي نقش مي کرد؛ فردي که با نشر مجله کاوه و ترويج ديدگاه هاي خود قصد داشت تا راه حل هايي جهت گذار موفقيت آميز ايران از آن شرايط بحراني ارائه دهد.