خلاصة:
اصل داستان یوسف و زلیخا، ماجرایی واقعی است که در قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی
بازتاب یافته است. اما در عرصة ادبیّات فارسی، با تخیّل راویان و شاعران منظومهپرداز شاخ و
برگ یافته است و هرکس از منظری، بخشی از ماجرا را برجسته کرده و قضاوت و نتیجهای
متناسب با ذهنیّت خویش, ارائه کرده است. جامی این داستان را با غناییترین لحن و
دلکشترین شکل به تصویر کشیده و نقش زلیخا را به واسطة محوریّت عشق، پررنگ نشان داده
است. وی با توصیف و استفاده از شگردهای داستانپردازی، جلوههای ویژه به این داستان
بخشیده و کشش و حرکت لازم را ایجاد نموده است. لذا بایسته است که این داستان از نظر
شگردهای داستانپردازی مورد بررسی واقع شود تا کنش داستانی و حوادث آن گردد و
زیباییهای نهفته، جلوهای تازه بیابند. برای این منظور عناصر داستانی همچون طرح، موضوع و
درونمایه، لحن و فضاسازی، صحنه و صحنه پردازی، راوی و زاویة دید شخصیّت و
شخصیّتپردازی مورد بررسی قرار گرفته است و یافتهها نشان میدهد حوادث داستان به
صورت منظم وعلّی و معلولی پیش رفته و به اوج منطقی رسیده است. شگردهای
شخصیّت پردازی و صحنهپردازی مورد توجّه جامی بوده است.
ملخص الجهاز:
برای این منظور عناصر داستانی همچون طرح، موضوع و درونمایه، لحن و فضاسازی، صحنه و صحنه پردازی، راوی و زاویۀ دید، شخصیّت و شخصیّتپردازی مورد بررسی قرار گرفته است و یافتهها نشان میدهد حوادث داستان به صورت منظم وعلّی و معلولی پیش رفته و به اوج منطقی رسيده است.
روایت جامی در بسیاری مواقع با روایت قرآنی متفاوت است به گونهای که در قرآن نامی از زلیخا برده نمیشود و فقط بااشارۀ «آن زن» خوانده میشود و این نشان از آن دارد که در قصّۀ قرآنی، زلیخا یک شخصیّت کناری و زمینهای است و داستان حول محور عفاف و عظمت یوسف میچرخد.
از مهمّترین عناصری که در داستان یوسف و زلیخا به کار گرفته شدهاند میتوان به مواردی همچون طرح داستانی ، موضوع و درون مایه، لحن و فضا، صحنه و صحنهپردازی، راوی و زاویۀ دید، شخصیّت و شخصیّتپردازی اشاره کرد.
(یونسی، 1388: 44) در داستان یوسف و زلیخا حوادث منظم و ناگسسته پیش میرود و تا حدودی به اوج منطقی نیز میرسد واحساسات و عواطف و هیجان مخاطب برانگیخته میشود.
اگر بخواهیم چند نمونه از انواع کشمکشها را در داستان یوسف و زلیخا نشان دهیم موارد زیر قابل بیان است: کشمکش ذهنی: «وقتی است که دو فکر با هم مبارزه میکنند» (میرصادقی، 1385: 73) در واقع در این نوع کشمکش،ما شاهد تقابل فکری و جهانبینی شخصیّتها هستیم که با نزاع و مجادله داستان را به سمت بزنگاههای حسّاس میکشانند.
در واقع به کارگیری توصیفات طولانی دربارۀ اشخاص و حالات درونی آنها و صحنهها، بیانگر این است که جامی برای گسترش طرح داستان از عناصر متنوّعی استفاده کرده است.