خلاصة:
مروری بر ادبیات روابط بینالملل در طول سده بیستم و پس از آن نشان میدهد این رشته مطالعاتی با تحولات نظری و مفهومی مستمر روبهرو بوده است. در بستر تحول مفاهیم روابط بینالملل، شاهد برجستهشدن امور معنایی در نظریههای روابط بینالملل هستیم که این موضوع، بیشترِ مفاهیم سنتی روابط بینالملل از جمله قدرت را تحت تأثیر قرار داده است. در این راستا، بازدارندگی که هستۀ مرکزی آن قدرت است نیز بهعنوان یکی از مهمترین حوزههای مطالعاتی روابط بینالملل و مطالعات استراتژیک در این بستر دچار تحول شده است. فرضیۀ مقاله این است که سیر تطور نظم بینالمللی و برجستگی «امور معنایی»، زمینهساز تحول در منابع تولید قدرت و ظهور مفهومی به نام «بازدارندگی نرم» در کنار مفهوم سنتی بازدارندگی شده است. این پژوهش درصدد است با استفاده از روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی این فرضیه را به اثبات برساند.
A review of international relations during the 20th century and after indicates that this academic discipline has experienced constant theoretical and conceptual evolutions. As far as the evolution of concepts in international relations is concerned, we have seen accentuation of semantics in the theories of the international relations. This has overshadowed the majority of traditional concepts of international relations such as power. In that regard, deterrence-with power as its nucleus – as one of the most important fields of study in international relations as well as related strategic studies, have undergone semantic evolution. Therefore, this paper hypothesizes that the evolution of the international system and the accentuation of semantics have paved the ground for evolution of power generating resources and the emergence of a concept known as “soft deterrence” to go with its traditional par of deterrence which is basically based on hard power. This paper intends to use a descriptive-analytical method to prove the above hypothesis.
ملخص الجهاز:
درواقع در نگاه وي، جامعه به عنوان رويه هايي که افراد (روال هاي عادي سطح فردي ) آن را برمي سازند، مسئله امنيت هستي شناختي افراد را حل ميکند ( :٢٠٠٦ ,Mitzen ٨-٣٤٧)؛ بدين طريق ميتوان استنباط کرد اين عوامل اجتماعي هستند که کيفيت اتصال به روال هاي مذکور را از نظر متصلب يا منعطف بودن مشخص ميکنند (١-٣٥٠ :Ibid)، و از سوي ديگر در اين روند، هويت کارگزاران نيز برساخته ميشود.
Quantum Mind and Social Science; Unifying Physical and Social Ontology بازدارندگي مورد غفلت قرار گرفته يا آنطور که بايد و شايد به آن پرداخته نشده است ؛ بااين حال مقاله ها و پژوهش هاي بسياري در حوزٔە بازدارندگي انجام شده است که هرکدام به فراخور موضوعِ مورد تحقيق به جنبه هاي خاصي از اين مفهوم ـ تئوري پرداخته اند و غالباً بر چگونگيِ کارکرد، عملياتي شدن ، ويژگي هاي Sزم براي ايجاد نظام بازدارندگي و در نهايت محصوربودن در ميان قدرت هاي بزرگ تأکيد دارند.
عسگرخاني در مقالۀ خود با بررسي و تبيين مفهوم عمليِ بازدارندگي از نگاه قدرت هاي بزرگ و برخي دارندگانِ سyح هسته اي در پيِ توضيح اين مسئله است که از بين سه روش بازدارندگي ، خلع سyح و کنترل تسليحات ، کدام يک بهتر ميتواند نظم و امنيت بين الملل را حفظ کند.
اين خyف تصور غالب است که اصوSً هيچ دولتي چنين حقي را براي دولت ديگر قائل نمي شود، اما به نظرِ ليک ، جوهرٔە نظام بين الملل کامyً سلسله مراتبي است ؛ بدين صورت که در نوعي «توافق اجتماعي »، «بازيگر «الف » يک نظم سياسي از ارزش ها را به بازيگر «ب » ارائه ميدهد که ميتواند از آن براي توجيه ازدست رفتن ميزاني از آزادي خود در اثر تطبيق با قدرت «الف » بهره گيرد.