خلاصة:
در فرهنگها و ادیان گوناگون بهصور مختلفی، بهشت و یا وضعیت زندگی نیکان پس از مرگ تبیین شده است؛ اما همة آنان بهشت را جایگاه آسایش و راحتی میدانند. سودنبرگ هم که مسیحی پروتستان است، ساختار بهشت را برمبنای شهودات خود و در قالب دین مسیحیت ترسیم کرده است. بهشت او برمبنای میزان عشق به پروردگار است و هرچه فردی کیفیات خیر بیشتری را از جانب پروردگار در خود و در وجه باطنیش داشته باشد، در زندگی پس از مرگ، بیشتر از نور پروردگار بهرهمند میشود. ما آفریده شدیم تا فرشته شویم و پروردگار، بهشت را بهخاطر کسانی که در بهشت هستند و فرشته میشوند، میآفریند و تمام نعمات ناشی از عشق و حکمت الهی را بهآنان اعطا میکند. پروردگار، انسان است و بهشت تصویر اوست؛ فرشتگان هم شبیه به انسان هستند. وجه باطنی و درونی انسان به میزانی شکل بهشت میشود که دارای کیفیات عشق و ایمان باشد؛ اما تفاوت انسانها با فرشتگان در این است که لایههای خارجیتر انسان به شکل این دنیاست و به آن اندازه که ما درگیر خیر و خوبی باشیم، دنیای درون ما نیز بهشکل بهشت درمیآید.
Although in cultures and religions, the living conditions of the righteous after death in heaven is explained in different ways, but common to all of them is that heaven is a place of comfort and convenience. Swedenborg who is a Protestant Christian, depicted paradise structure based on his intuition and in accord with Christian concepts. His heaven is based on love to the Lord. In the afterlife, the better qualities from the Lord in his inside, more of the light of God will benefit. We were created to become an angel, and the Lord creates Paradise for those who are in heaven and angels and all the blessings of love and wisdom God gives them. Lord is man and heaven is his image; the angels are like human beings. The inner side of man is form of heaven to the extent that the inner qualities of love and faith is; but different from humans with angels is that the the outer layers of man is form of this world, and to the extent that we engage in charitable and good, world into us becomes a paradise.
ملخص الجهاز:
بهشت او برمبناي ميزان عشق به پروردگار است و هرچه فردي کيفيات خير بيشتري را از جانب پروردگار در خود و در وجه باطنيش داشته باشد، در زندگي پس از مرگ ، بيشتر از نور پروردگار بهره مند ميشود.
وجه باطني و دروني انسان به ميزاني شکل بهشت ميشود که داراي کيفيات عشق و ايمان باشد؛ اما تفاوت انسان ها با فرشتگان در اين است که لايه هاي خارجيتر انسان به شکل اين دنياست و به آن اندازه که ما درگير خير و خوبي باشيم ، دنياي درون ما نيز به شکل بهشت درميآيد.
٣ ما به گونه اي آفريده شده ايم که شخص دروني ما به تصوير بهشت و شخص بيروني و ظاهري ما به شکل دنيا است و شخص دروني ما تنها از طريق حقايق الهي که از پروردگار نشئت ميگيرد، گشوده ميشود؛ چرا که اين 4 حقايق نور و زندگي بهشتي است .
از نظر سودنبرگ ، امکان مکالمه با فرشتگان وجود ندارد به جز براي مردمي که لايه هاي درونيتر آنان به وسيلۀ حقايق الهي نشئت گرفته از پروردگار باز شده است و از طريق اين لايه هاي دروني پروردگار در ما جاري ميشود و وقتي پروردگار جاري شد، بهشت هم جاري ميشود.
١ سودنبرگ از زبان فرشتگان عشق موجود در ازدواج را اين گونه معنا ميکند: «عشق موجود در ازدواج همان ماهيت الهي پروردگار در بهشت است ، يعني خير و خوبي الهي با راستي و درستي الهي موجود در دو نفر با هم متحد ميشود تا يک نفر را بسازد.
خاستگاه اتحاد خير و خوبي با راستي و درستي در عشق الهي، پروردگار است حال اين اتحاد در بهشت باشد يا در زمين ».